استان خراسان


سرزمين خراسان از ديرباز محل تاخت و تاز قبايل آسيائى از شرق و شمال شرقى ايران بوده است. به‌طورى‌که بخش اعظم عشاير اين استان از اقوام مهاجر مى‌باشند. طوايف مستقر در استان خراسان شامل عشاير کرد، بلوچ، زابلي، خاوري، ترکمن و عرب مى‌باشند.

خُراسان از زمان ساسانیان به این‌طرف نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و شامل بخش عمدهء از افغانستان بوده‌است. . خود واژهٔ خراسان در زبان پهلوی به معنی شرق است و در ریشه‌شناسی لغت به معنی خورشید آیان است یعنی جایی که خورشید از آن بر آید. نقش خراسان در حفظ و گسترش فرهنگ ایران در سده‌های آغازین بعد از اسلام شایان توجه است.

حدود و ثغور خراسان

به طور سنتی سرزمین‌های شرق کویر نمک را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده‌است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده‌است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می‌دانند لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به حساب آمده‌است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.

در دورهٔ اسلامی شهرهای بلخ، هرات، مرو و نیشابور را چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان طوس، سرخس، بادغیس و بیهق (سبزوار امروزی) را نام برد.

استان خراسان (مجموعهٔ سه استان خراسان شمالی و جنوبی و رضوی) ایران به طور تقریبی مشتمل بر نیمی از خراسان قدیم است. نیمهٔ دیگر در افغانستان و ترکمنستان واقع است.


خراسان سرزمینی که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می شود و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده است. از جنوب تا شمال سیستان و غزنی و از شمال به بخارا می رسد.

خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می‌نامیده‌اند و دربردارنده رب‌های زیر بوده‌است:

  1. ربع نیشابور یا (رب نيشاپور)
  2. ربع مرو
  3. ربع هرات ( دربرگیرنده بادغيس و غور )، بلخ ( بشمول شبرغان، جوزجان و اندخوی و فارياب و و باميان ). مرکز فرماندهی نواحی متذکره نيشاپور و زمانی هم بلخ بود.
  4. ربع بلخ که شامل کهندژ(قندوزسمنگان، بغلان( بغولانگو)، تخارستان و بدخشان می شده است.

خراسان در آثار پیشینیان


معدن فیروزه، در روستای معدن خراسان.
  • در معنی واژه خراسان ، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می نویسد :
به لفظ پهــلوی هرکــو شناسد خراسان آن بود کز وی خور آید
خراسان را بود معنی خورآیان کجاز و خور برآید سـوی ایران


دهستان میامی.
  • ناصر خسرو بلخی که از یمگان بدخشان است گوید:
«مرا مکان به خراسان زمین به یمگان است

کسی چرا طلبد در سفر خراسان را»

  • جامی گوید:
هرجا که رفت زورق حافظ به بحر شعر جامی سفینه تو به دنباله می رود
نظم تو می رود ز خراسان به شاه فارس گر شعر او ز فارس به بنگاله می رود
  • بابر در تزک بابری می گوید:

«هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار... .»

  • ابن بطوطه در سفرنامه خود گوید:


"همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می خواندند".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.