گفتگوی یاسمین آتشی نویسنده سرشناس کشورمان با هنگامه مسلمانی

امروز مصاحبه نویسنده صاحب سبک کشورمان یاسمین آتشی را دیدم با هنگامه مسلمانی ، از آنجایی که در بخشی از این مصاحبه یادی از فرزانه شهر و کشورمان ارد بزرگ می شود آن را اینجا هم می گذارم :


یاسمین آتشی را با داستانهای کوتاهش می شناسیم . داستان های کوتاهی که از دل تاریخ ایران سخن می گویند و خواندن هر یک از آنها برای ما ایرانیان انرژی بسیار به همراه دارد . با او گفتگوی ترتیب داده ایم که نظر شما را به خواندن آن جلب می کنیم .

گفتگو : هنگامه مسلمانی

خانم آتشی به عنوان اولین سئوال بفرمایید چه شد که به داستان کوتاه علاقه مند شدید ؟

داستان کوتاه می تواند مخاطب خویش را بدون بازی های کلامی به مضمون اصلی و واقعی خویش برساند . این کار موجب ایجاد انگیزه بیشتر مخاطب برای خواندن داستانهای بعدی می شود .

چرا مانند نویسندگان سرشناس این حیطه ، سوژه هایتان در متن زندگی روزمره نیستند ؟

واقعیت آنست که هر کشور و سرزمینی خواسته ها و شرایط خاص خودش را دارد به نظر من نسل امروز ایران بدنبال داستانهای تاریخی است . وجود کتابهای قطور و سنگین آنها را از مطالعه فراری می دهد ! کاری که من می کنم این است که با مطالعه تاریخ و مطالب باستان شناسان سعی می کنم در طی داستانهایی خلاصه ، شیره و عصاره آن را تحویل جوان علاقه مند بدهم .

پس علت اصلی استقبال از آثار شما خلاصه گویی مباحث ناب تاریخی است ؟

دقیقا همین طور است ، من سعی می کنم انگشت بر روی مهمترین بخشهای تاریخ گذاشته و مواردی را مطرح کنم که نیاز به فهم آن در بین نسل جوان امروز وجود دارد . بطور مثال وقتی از مجلس مهستان در دوره اشکانی می گویم و یا زمانی که از ارزش نهادن دیاکو اولین پادشاه ایرانی به حقوق زنان و یا از خصلت های پاک فرگون زیبا به عنوان یک زن ایرانی همواره بدنبال پشتوانه های تاریخی برای ارتقاء منزلت اجتماعی مردمم هستم .

بعضی می گویند شما پائولو کوئلیو ایران هستید علتش چیست ؟

آنها لطف دارند اما من به شخصه بسیار مبتدی و ضعیف تر از آن هستم که لایق عناوینی این چنین باشم .

چرا کمتر آفتابی می شوید و علت این همه گوشه گیری چیست ؟

علت خاصی ندارد شاید به خاطر این است که زندگی خصوصی ، فرزندان و همچنین مطالعات و نوشتنم دیگر وقتی برای موارد دیگر باقی نگذاشته است .

آیا همسر شما هم علاقمند به ادبیات هستند ؟ و آیا فرزندانتان به نوشتن می پردازند ؟

همسرم مرا درک می کند اما علاقمندیش به ادبیات محدود است دخترم فرحناز با این که سال اول راهنمایی است اما داستان های قشنگ و جالبی می نویسد و من هم تشویقش می کنم.

برگردیم به داستانها ، تقریبا در تمام داستانهای شما از اندیشمند کشورمان ارد بزرگ یاد شده است علت در چیست ؟

اگر خوب دقت کنید یکی از وجوه تمایز ادبیات ما با ادبیات غرب در همین است ما همواره در کتابهای گذشتگان خود نقل قول ها ، متل ها و حکایات جانبی را می بینیم . من هم سعی کردم این مسیر را همانند یک امضاء بر روی آثارم داشته باشم . من در مورد اندیشه ها و افکار ارد بزرگ مطالعات فراوانی داشته ام و به شخصه فکر می کنم ایشان بزرگترین متفکر حال حاضر ایران هستند . صدها جمله از ایشان را در حافظه دارم و سعی می کنم با جملات حکیمانه اشان وجه معنایی داستانهایم را بالا ببرم .

از این که می بینید داستانهای شما همه جا هست و گاها نام شما هم در زیر آن نیست ناراحت نمی شوید ؟

دیروز یکی از دوستان روزنامه جام جم را نشانم داد که یکی از داستانهایم در مورد ابومسلم خراسانی را به نقل از یک وب سایت اینترنتی و بدون نام من منتشر نموده بود دوستم معترض بود اما من خندیدم و گفتم مهم این است که این حکایت منتشر شده . چون من برای دل و عشقم می نویسم و خودخواه هم نیستم .



به عنوان آخرین سئوال ، کدام داستان کوتاهتان را بیشتر می پسندید تا در پایان این گفتگو برای مخاطبین عزیز بگذاریم ؟

داستان " صدای جاودانه دختران ایرانی " را شخصا خیلی دوست دارم .


صدای جاودانه دختران ایرانی

سواره نظام مهرداد نخست ، خسته از جنگهای طولانی وارد شهر هیرکانی (گرگان) شد .

آنها در شرق نیروهای متجاوز بدوی و در غرب دمتریوس را شکست سختی داده بودند .

مهرداد پادشاه اشکانی با لباسی ساده در شهر می چرخید و به گفتگوهای مردم گوش می داد نیم روزی که گذشت به گوشه دیواری تکیه داد تا خستگی از تن بدر کند از پنجره کوچک بالای سرش سخنان دخترانی را می شنید حرف های آنها با صدای فرش بافیشان به هم آمیخته بود .

یکی از آنها می گفت مهرداد اگر سخت است فرزندی دارد دلنرم . مهرداد با شمشیر پیمان بسته پس فرزند نرم خوی او با خرد و هوش دوستی کند .

دختر دیگر گفت : آنکه پایه دستگاه دودمان را می ریزد نمی تواند نرم خو باشد او باید همانند پی ساختمان سخت و آهنین باشد پس جبر بر سختی اوست .

و دختر کوچکتری که صدایش بسیار ضعیف می نمود ادامه داد : آنکه بر این زمین سخت ساختمان می سازد و خود نمایی می کند از جنس زیبایی است و زمین سخت را به آسمان می برد .

مهرداد تکانی خورد با خود گفت چطور چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می کنند و او خود نمی داند .

آن شب تا به پگاه خورشید مهرداد اشکانی ، نخستن پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به حرفهای آنها اندیشید .

در وجود خود سختی و قدرت پی ساختمان دودمان را می دید و در وجود فرهاد دوم (فرزندش) دانایی و هوش بنای ساختمان را .

آن سه دختر به ریشه ها پرداخته بودند و مهرداد از این بابت در شگفت بود . به گفته ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایرانی : پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه ایی که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت و با شگفتی دید آن خانه متروکه است از همسایگان پرسیدند و آنها گفتند سال ها پیش در این خانه مرد و زنی بودند با سه دختر که فرش می بافتند هر سه دانا و از شاگردان ورتا ( حکیم و دانشمند زن ابتدای دودمان اشکانیان ) . بدست مزدوران آندراگوراس یونانی به خاطر آنکه مدام از بازگشت ایران و نجات از دست خارجیان یونانی سخن می گفتند هر پنج نفر آنها را زنده زنده در کف همان خانه در گودالی کشتند .

مهرداد با شنیدن این سخنان ، بر آبادی آن خانه همت گمارد و آن خانه را مدرسه نمود در حالی که موبدان زرتشی اصرار بر آن داشتند که آن خانه آتشکده گردد و مهرداد نپذیرفت و گفت جای آتشکده در کوهستان است نه میان مردم .

از آن زمان بزرگترین دانشمندان را برای تربیت و افزودن دانش فرهاد دوم بکار گرفت .

برای همین فرهاد دوم در بسیاری از نبردها قبل از جنگ پیروز شده بود چون با دانش پشت سر دشمن خویش را خالی و سپس با تکانی آن را فرو می ریخت .
فرهاد دوم برای ایجاد جنگ خانگی در سوریه ( قسمت باقی مانده سلوکیان متجاوز )دمتریوس را که توسط پدرش مهرداد اسیر شده و در زندان بود را رها کرد تا میان دو برادر نبردی درگیرد. گفتنی است که ظلم و ستم سلوکیان بر مردمان تحت انقیادشان موجب شد که مردم تحت ستم سلوکیان به فرهاد گرویدند. آنتیخوس برای گرفتن انتقام شکستها و اسارت خود با سپاهی گران به ایران آمد، ولی فرهاد به او فرصت نداد ناگهان بر او تاخت و در هنگام جنگ پادشاه سلوکی کشته شد. از این پس سلوکیان یونان دیگر به خود اجازه تجاوز به حریم ایران را ندادند. انحطاط کامل دولت سلوکی از همین زمان آغاز گردید.

تعدادی از داستان های یاسمین آتشی :

» سرانجام عشق به ایران
» جنگ خوب است یا بد ؟
» امید ، خود زندگیست
» امنیت در دستگاه دیوانی !
» احترام به شایستگان
» آیا در پس مرگ زندگی ست
» آیا تکرار تاریخ ممکن است
» وجود و دریای خرد
» نا امیدی خردمند
» مزدور
» قهرمان های آدمهای کوچک
» فروتنی فریاپت
» شادی در تنهایی نیست
» سفر هفتاد ساله
» خشم فرمانروای یزد
» دلمشغولی های شاه سلطان حسین
» درسی از ابومسلم خراسانی
» ارشک و رودخانه مردمی

» بازیهای ورزشی تیس کوپان 291 سال پیش از المپیک در ایران
» ماهی های نوروز
» تاسف خواجه نصیرالدین طوسی بر حال عباسیان
» انتقام سخت ابومسلم خراسانی از بنی امیه
» آزادیخواهی و میهن پرستی
» نخستین پادشاه ایران
» صدای جاودانه دختران ایرانی
» پیشکش به شاپور ساسانی
» بابک خرمدین زنده است
» شیر زنان ایران
» آموزگاران ما
» فرگون زیبا
» در بسته ایی وجود ندارد
» ما همه نادریم
» ارد دوم و سورنا
» نگاه و ندای ریش سفید
» سرداری برای بودن و نبودن
» نجابت آزرمیدخت
» نیما و نیشام
» ارزش مهستان و آزادی
» خورشید سربازان اشک نهم
» فردوسی زنده است
» مهرداد دوم و رومیان
» مردمسالاری در دودمان اشکانیان
» شکوه ایران در کجاست ؟
» پیشنهاد فرمانروای روسیه به نادرشاه افشار
» آیوت ها
» تنها برای نگهبانی از ایران و مردم
» برخورد با ریشه کارمندان فاسد
» کورش پادشاه ایران از تخم بدکاری می گوید
» همراهی با مردم
» آژی دهاگ آخرین فرمانروای دودمان مادها
» مازیار و بانو گلدیس
» نوروز در ده هزار سال بعد
» باران مهر
» نگاهی دیگر به تهی دستی
» هدایای کورنلیوس سولا برای مهرداد دوم
» روزهای سخت
» شاپور ساسانی و اجداد شیخ نشین های خلیج فارس
» ارزش نان
» بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
» درس تیرداد پادشاه ایران


۱۰ نظر:

  1. حمیرا خانم ، داستان بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی سرکار خانم آتشی منو شدیدا تحت تاثیر قرار داده ممنون از اینکه ما را میهمان بوستان قلم ایشون نمودید .

    پاسخحذف
  2. راحله مطهری ( فریمان )۴/۳۱/۱۳۸۸

    سلام حمیرا جان
    این شد یه مطلب درست و ایده آل .
    شهریور سال گذشته که در تهران بودم خانم یاسمین آتشی را در فرهنگسرای هنر دیدم و هنوز آن خاطره مثل روز برایم روشن و زیباست . یک زن ایرانی به تمام معنا بود . امیدوارم هم اکنون هر کجا که هست خدا پشت و پناهش باشد .

    پاسخحذف
  3. دست خانوم آتشی را باید به خاطر این همه داستانهای بسیار زیبا بوسید .
    خانم یاسمین آتشی دست مریزاد .

    پاسخحذف
  4. آدم وقتی می بینه چنین آدمهای ارزشمندی از بزرگ شیروان یاد می کنند قدر ارد بزرگ رو بیشتر می فهمیم . حمیرا جان ممنون که با این متن حال و هوامون رو عوض کردی . همیشه دوستت داریم

    پاسخحذف
  5. فریدون قربان زاده۴/۳۱/۱۳۸۸

    این قسمت مصاحبه ((دیروز یکی از دوستان روزنامه جام جم را نشانم داد که یکی از داستانهایم در مورد ابومسلم خراسانی را به نقل از یک وب سایت اینترنتی و بدون نام من منتشر نموده بود دوستم معترض بود اما من خندیدم و گفتم مهم این است که این حکایت منتشر شده . چون من برای دل و عشقم می نویسم و خودخواه هم نیستم .)) دقیقا یاد آور این جمله ارد بزرگ است که : نامداران ابتدا از نام خویش گذشته اند .

    پاسخحذف
  6. باسلام وآرزوی توفیق برای شما ارجمندان
    امیدوارم در پناه لطف حضرت دوست سربلند باشید.
    ازاین که بخش نظرات وبلاگ شما گهگاه غیرفعال می شودبسیاری اوقات قادر به کامنت گذاشتن نیستم.
    ازمطالب ارزشمند شما در موردشیروان سپاسگزارم.
    امیدوارم شما به نقش خود در مورد ارتقاء جایگاه شیروان عزیز اد امه دهید وبی شک شهرمان می تواندگام های بلندی برای فرزندان فردایش بردارد.
    پیروز وسربلند باشید.
    از این که بیش از یک هفته غایب بودم درسفر بودم تا دوستان دیگر که به شما سرمی زنند به حساب دیگری نگذارندکه چرا غیب مان زده است ویکی هم غیر فعال بودن این بخش نظرات.
    درود وبدرود

    پاسخحذف
  7. عباس کاظمی۵/۰۱/۱۳۸۸

    با درود بسیار به شما سروران معظم وسرکار خانم ستار زاده مطلب بسیار زیباوشیرینی بود مخصوصا داستان ان از اینکه همواره نکات ارزنده وپویا را در سایت شما مطالعه میکنم به شما درود میفرستم همیشه موفق باشید

    پاسخحذف
  8. مهرپرور از درگز۵/۰۱/۱۳۸۸

    سلام به دوستان شیروانی خوبم

    داستانهای خواندی و میهن پرستانه ایی بود بخصوص این داستان فوق العاده :بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی

    عطاملك‌ جوینی‌ كه‌ یكی‌ از وزیران‌ دربار هلاكو می‌باشد و كتاب‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ او معروف‌است‌ به خواجه نصیرالدین توسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟ تا از برای رشد و حفظ جان به آنجا در آییم خواجه خنده ایی کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس ، شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ی باشد ! چرا که فرار اهل خرد ، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت امروز مهمترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم .
    ارد بزرگ اندیشمند و متفکر برجسته کشورمان می گوید : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .
    عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین توسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم .

    پاسخحذف
  9. کرمانج شیروان۵/۰۲/۱۳۸۸

    سلام همشهریها
    یاسمین آتشی آیا با استاد منوچهر آتشی ارتباط فامیلی دارند ؟
    خانم ستارزاده چرا اینقدر ساکتی ؟؟؟

    پاسخحذف
  10. سلام
    لینک ها عالی بود
    من که لذت بردم

    پاسخحذف

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.