سایت راهی به رهایی : نقد تنهای

35574 fullsize 300x200 نقد تنهای

سر آغاز یک روز برفی بود دم دمان شروع شهریور ، شهر در کش و قوس، برای رهایی از یک ماه و من در کش و قوس برای رهایی از شهر .
حرفم دو تا نشده رفتم سوار ماشین شدم و خلوتی در کنج گذرگاهی یافتم ، برای نقد خویش ، نقد اینکه چرا تنهایم واین چگونه احساسیست وچرا هست و چرا و چرا و چرا .
تنهای موجود زنده نیست یک حس است که موجود زنده را دچار میشود .
تنهای راه است و روش برای زندگی یک روش گه گاهی مورد پسند است و گاهی مورد مزمت . شرایط نسبی این قانون نسبی همه جا حاکم است و همیشه زین برای پشت و رو شدن هست . گاهی حقیقت همان است که هست و بانگی و پگاهی بعد، چیزی که حقیقت بود دروغ است و ریا است و هزار تعبیر مزمت بر انگیز دیگر .
بار ها شنیده ام که میگویند سربازی انسان را مرد میکند و یا زندان مرد را ، انسان و به تعبیر دیگری ابر مردکی . زندان که معنای تمام هستیت و حضورت ، مصداق تنهایست . و این تنهای مفید است و کارساز . بسیار وقت ها هم هست که به اصرار تو را جماعتی از دوست دارانت از تنهای خر کش کنان میکشند بیرون که وا چه نشسته ای که هوگو چاوز آمده است ایران و بهرام رادان کرور کرور درآمد دارد و دایی و مایلی کهن سر جنگ با هم پیدا کرده اندو هزار اتفاق مهم یا بیا با هم درباره سریال های ماه رمضان حرف بزنیم یا بریم فیلم افراطی ها را ببینیم ( چه کرده این جهانگیری ) از هیچ بهتر است و تو می مانی که هیچ تو بهتر بود یا این همه هویج پیشنهای دوستانت .
چند تخته می یابی صلیب میسازی و آن را بر تنت میخ میکنی که یادت نرود تنهای چیز دیگریست چیز دیگری.
* برای اهل اندیشه هیچ دوستی بهتر از تنهایی نیست.
همواره تنهایی، توانایی به بار می آورد. ( اُرد بزرگ ( ۲))
این نوشتار مانند تمام نقد های گذشته قرار بر این ندارد که چیزی را بکوبد و یا چیزی را به معراج برد بلکه میخواهد موضوعی یا پدیده ای را باز بسط دهد و نگاهی دگر گونه از آن بر پرده چشمهایت بگشاید .
تنهای پدیده ای است مطلق انسانی و جنبه های فراوان هستی شناسانه دارد که باید بر هستی آن و چیستی آن طرح سوال کرد.
جمله ای جای ، گوشه ای ، کنجی خواندم بر این مضمون ؛ خداوند برای تنهایی آدم ،حوا را آفرید و از زندگی پر تلاتم آنان , تنهایی, پدید آمد و این جمله باز مرا به کنجی ، گوشه ای ، جای در خلوت خود کشاند .
همین است تنهای آدم گاهی میان جمع است و گاهی در نبود جمع و گاهی بهانه ای تو را از تنهای به در می آورد و گاهی بهانه ای تو را به تنهای می برد .
تنهای های انسانی گونه های متفاوتی دارد اما مقصود ما گونه ایست که ما را با درد هایمان تنها میگذارد و دانای ما باعث جدای از این خلق بی شمار میشود نه تنهای برای ابتذال .

(۱) شریعتی هم بر سه گونه تنهای اشارت دارد : تنهای مبتذل ، تنهای فلسفی و تنهای مصنوعی . تنهای مبتذل را دکتر نوعی بیماری مینامد که ارزش بحث ندارد . تنهای فلسفی همان در و گوهر یکدانه تنهایست که مراد از انسان همین تنهایست و ایجاد و تولد این تنهای در رحم روح متعالی شده انسان و آگاهی است . جای که دانای انسان ابر روزمرگی را کناری میزند و دورن و بیرون هر چیز را مراد نگاه خویش میداند .ایشان نوع دیگری از تنهای را هم نشان میدهد و آن تنهای مصنوعی است که شخص به خواست خود تنها نشده است بلکه او را از جمع جدا کرده و به اجبار تنها گذاشته اند. این تنهای گاهی بارور است و گاهی خرد کننده و نابود گر . او را تنها میگذارند که از او موجود بی خاصیت بسازند، گاهی همینگونه میشود و گاهی نیز برنا میشود این بستگی به روزهای تنهای فلسفی و آگاهی فکری او دارد .

** افرادی که بزرگترین خدمت را به دانش و فرهنگ نموده اند، نویسندگان و پژوهشگرانی بوده اند که در انزوا می زیسته اند و هرگز در گفتگوهای دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمی ها ابراز نداشته اند.** فرانسوا ولتر
اینکه چرا پدیده ای به نام تنهایی وجود دارد، اساسا یک پرسش هستی شناختی است و درست است که می توان عواملی که در این احساس نقش دارند و یا عوامل اجتماعی که موجب تقویت این احساس می شوند را شناسایی کرد اما هرگز نمی توان چگونگی تجربه این احساس را وزن کرد، اندازه گرفت و یا مقایسه کرد.
** معاشرت بر دانایی می افزاید، ولی تنهایی مکتب نبوغ است.** گیبون
هر انسانی که با تنهایی خویش مواجه می شود این پرسش را مطرح می کند که چرا ؟ چرا من تنها هستم ؟ و درموارد بسیاری نیز می کوشد پاسخی مکانیکی برای مسله تنهایی اش پیدا کند. در حالی که برای چنین پرسشی هرگز نمی توان پاسخی یافت. چنانچه هیچکس نیز پاسخی برای آن نیافته است. و شاید نیز طرح این پرسش است که مانع تجربه عمیق تنهایی می شود.
جبران خیلی جبران در نغمه های پچ پچ وارش باز گو میکند :
اندرز من به زوجهای جوان این است که به هنگام شادی، همگام با یکدیگر نغمه ساز کنید و پای بکوبید و شادمان باشید، اما امان دهید که هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها؛ چون تارهای عود که تنهایند هر کدام، اما به کار یک ترانه ی واحد در ارتعاش.
او به کسانی این اندرز را میدهد که قرار است دو تن در یک روح باشند . حال باید دید دوستان و دیگران چه باید بکنند .
روبرویی با تنهایی، همیشه تجربه ای کاملا فردی و ویژه است و میتوان گفت انسان در تنهایی، با خویشتن خویش روبرو می شود و جایی نیز کوشش می کند برخورد با دیوار غیرقابل نفوذ تنهایی را بیان کند. بیانی که معمولا بسیار ناقص و نامشخص است چرا که ما زبان و واژه ای برای تعریف و تجربه دقیق این احساس نداریم و مجبور هستیم که این رنج تنهایی را به شکلی بدل کنیم که بیان آن برایمان ساده تر شود. این است که بازگوی تنهای بخش کوچکی از تنهای واقعی است .
به عبارتی دیگر ما مجبور می شویم احساس تنهایی و اندوه مان را تعریف کنیم و با چنین تعریفی، تنهایی به یک رنج، ترس ویا بیانی جسمی بدل می شود که در آنصورت قابل دیدن و ملموس تر می گردد. برای این است که گاهی نمیشود و نباید یک احساسی درونی را بر زبان آورد زیرا آن احساس کوچک میشود و به واسطه آن انسانیت کوچکتر .
از طرفی تنهای خواستگاه و زادگاه ، هنر ، عشق و زندگیست . تنهای بستریست که احساس درونی متولد میشود ،خود را باز تعریف میکند ، می نمایاند و گاهی راهی به بیرون میابد.
گفتار گاهی سخت میتواند این حس را منتقل کند اما گاهی یک شعر ، یک نقاشی و و و در کل یک شکل از هنر میتواند بخشی از این تنهای را بنمایاند .
دشت رویش انسانیت ، همین تنهایست . او در تنهای و با سلاح آگاهی میتواند رزم انسانیت را در جمع مشق کند .
همین
پی نوشت ۱ : کتاب خود سازی انقلابی از دکتر علی شریعتی
پی نوشت ۲ : ارد بزرگ از مشاهیر برجسته معاصر ایران دارای نظریه قاره کهن و نظریه کهکشان بزرگ اندیشه‌است. کتاب آرمان نامه حاوی جملات حکیمانه اوست. او از دوستان نزدیک احمد شاه مسعود وزیر دفاع افغانستان بوده‌است ارد بزرگ در آسیای میانه و بخصوص در بین مقامات و دانشگاهیان افغانستان و تاجیکستان هواداران بسیاری دارد.
پی نوشت ۳ : چند روزی هست ذهنم گرسنه است و حرفهایم از چشمهایم بیان میشود و گوشم مدام به کتاب دنیای صوفی اثر یوستن گرُدر است .


برگرفته از :

http://rahiberahai.com/?p=102


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.