دلواپس حوادث آینده نباشیم

در پایین ، نوشته ایی خواهید خواند در مورد زنی که زندگیش پر بود از مشکل و نگرانی و اضطراب و اگر شما هم گرفتاری هایی نظیر مشکلات او دارید دست وپایتان را گم نکنید چه دلواپسی واضطراب در حقیقت عکس العملی بیش نیست وعکس العمل را هم می توان خیلی زود عوض کرد وعکس العمل نا خوشایند را باعکس العمل خوشایند معاوضه نمود حالاببینم چکاری می توان برای رفع عادت اضطراب ودلواپسی شما کرد منکر این حقیقت نیستند که همه ما غم وغصه ونگرانی هایی در زندگی داشته ایم وبنحوی از انحنا نیز آنرا حل وفصل کرده ایم وحالا که نگاهی به عقب وبه آن لحظات اضطراب انگیز می اندازیم می بینیم که صحیح وسالم از همه ان گرفتاری ها پیروز بیرون آمده ایم
بعبارت دیگر دوره های بحرانی زندگانی ما در واقع خطر ناکتر از ادوار دیگر حیات مان نبوده است .ناگفته اشکار است که اگر بنشینیم ومرتبا بخود بگوئیم که در این هفته یا در ماهها وسال هی آینده اوضاع واحوال بر چه منوال خواهند بود نه تنها مشکل امروز خود را حل نکرده ایم بلکه عمر شیرین خود را به بطالت گذرانده ایم از دست دوستان ما نیز کاری برای ما ساخته نیست این دوستان پس از اینکه قصه درددل ها ودلواپسی های ما را گوش کردند با خونسردی می گویند (غصه نخور دلواپس نباش )وحال انکه راه چاره را برای بر طرف ساختن دلواپسی ها بما نشان نمی دهند .
کلودپالمر در کتاب خودزیر عنوان خطرهای انسان بودن موضوع دلواپسی ها را بدقت زیر رو کرده می نویسند (در مورد حالات دلواپسی واضطراب چکاری از دست ما ساخته است آیا واقعا امیدواریم کاری در این زمینه از دست ما بر اید ؟چنانکه در سطور پایین خواهیم دید کلید معما در همین جا نهفته است آیا واقعا کاری از دست ما ساخته است است یا نیست ؟

http://www.davidjayspyker.com/djs_paintings/2000/images/return.jpg

خانم ماری ب وقتی که به ما مراجعه کرد می گفت جدا امیدوار است کاری کند که دیگر دچار دلهره ودلواپسی نشود وحتی از ما می خواست که به شیوه روانکاوی بکمکش بشتابیم خانم م چهل وهفت سال سن دارد شوهرش شغل پا بر جای مطمئنی دارد ومرد آرام وخوش نفسی است واکنون در خانه راحتی زندگی خوش ومطبوعی دارند .به بچه های سه گانه خود افتخار می کنند دختر ارشد شان اخیرا ازدواج کرده واکنون در یکی از شهرستانها زندگی می کند دختر دیگر وپسرشان که به ترتیب 19وبیست ویک سال دارند با انها زندگی می گند دختر به شغل منشی گری مشغول است وبه ان راضی پسر نیز در یک مدرسه فنی مهندسی سرگرم تحصیل است ملاحظه می کنید که هیچکدام از انچه گفته شد نمی تواند موجب دلواپسی باشد وحال انکه مریم خانم بیچاره در زندان دلواپسی های خود اسیر وزندانی است ودرزنج از هر چیز غصه دار می شود خستهخ است ووقتی سر از خواب بلند می کند موجی از ترس های موهوم او را در می گیرد مثلا غالبا حس می کند که خیلی زود حادثه ترسناکی جلو چشمش اتفاق خواهد افتاد ولیکن از عواقب آن نا اگاه است نگران سلامت خویش است پیوسته خیال می کند که سلامت شوهرش وبچه هایش در خطر است چند روزی بود که از دختر خبر ونامه ای نرسیده بود این بود که پیوسته با خود می گفت (نکند بلائی به سرش امده )نکند مریض است واز این قبیل ؟ام بالاخره پستچی در زد ونامه ای از دخترش آورد وقتی که چشمش به نامه افتاد جرات نمی کرد آنرا باز کند برای اینکه می ترسید خبر بدی در آن باشد روز دیگر کار مهمی برایش پیش آمد ه بود ولیکن او خود را قادر به انجام آن نمی دیدشما ممکن است بگویید که مشکلات شما بر خلاف گرفتارییهای خانم م جنبه واقعی دارد وخواب وخیال نیست درست است اما اگر در مورد مشکلات واقعی زندگی اضطراب ودلواپسی به خود راه بدهید این خود نشان می دهد که عکس العمل شما هم در قبال گرفتاریها ی زندگی همانا غصه خوردن ومضطرب شدن است واز این حیث با خانم فرقی نخواهید داشت راه نجات شما همانا راه نجاتی است که پیشنهاد به خانم م ب کردیم .روانکاوی که معالجه روانی مریم را به عهده گرفت با حوصله هرچه کاملتری به قصه دلواپسی وغصه هالی او گوش داد تا آنکه کم وبیش به ریشه آن همه پ یبرد گفتم کم وبیش راست است
منظورم اینست که ریشه دلواپسی ها آنچنان در اعماق شخصیت آدمی فرو رفته است که بسختی می توان رد پای آنرا بدقت ودر اسرع وقت نشان کرد بعضی از محققان بر این عقیده اند که ریشه دلواپسی های ما را باید در حادثه تولد ما جستجو کرد تجربه تولد کودک برای مادر ناگوار است اما در عین حال منتظر چنین حادثه ای هست وبه عبارت بهتر می داند که چه پیش خواهد امد در صورتی که نوزاد اوجز محیط گرم ونرم زهدان (رحم )مادری از چیزی اطلاعی ندارند بچه در راه تولد حس می کند که بزور او را از یک محیط راحت وتاریک وارد دالان تنگ می کنند وبعد نیز یک دفعه احساس می کند که وارد دنیای شده است که نور وسرما ان برایش بیگانه است شاید علت دلواپسی های ما همین حادثه ناگوار باشد بهر تقدیر نیاز نداریم که فعلا"در این باره اصرار بورزیم مریم هم مثل شما همیشه در اضطراب ونگرانی بسر می برد منتهی علت گرفتاری های وی این بود که در کودکی مورد بی لطفی پدر ومادر قرار گرفته بود .مهم این بود که مریم خیلی خوب متوجه شد که علت دلواپسی ها ونگرانی ها ی همه کسانی که به نگرانی ودلهره مبتلا هستند در خود ماست منتها به اشیا ء واشخاص وحوادث زندگی روزمره ما می چسبد هر دفعه به چیزی یا کسی .شاید اگر به جنبه مضحک وخنده آور دلواپسی های خودوقوف یابیم بهتر بتوانیم آنرا مرتفع سازیم اگر بتوانیم به جنبه مضحک نگرانی های خود پی ببریم ویا حتی بدان بخندیم یقین است قدم بزرگی در راه بر طرف ساختن ان برداشته ایم مریم سرانجام یاد گرفت که بوقت فرا رسیدن موج اضطراب ونگرانی با خود بگوید (باز این غول بی شاخ ودم نگرانی ودلهره بازی خود را از سر گرفته است چرا حالا بدم این یکی چسبیده است ؟)
حالا برگردیم به سئوالی که قبلا مطرح ساخته بودم مبنی براینکه آیا واقعا دلمان می خواهد از این حالات رنج اور نجات پیدا کنیم نگرانی یک فعالیت روانی است وغالبا"نیز جانشین یک فعالیت جسمانی می شود عجیب اینست که فعالیت را لازمه وجود خود می دانیم ولیکن در عین حال از کاروکوشش خوشمان نمی آید .اجازه بدهید اندکی این موضوع را روشن تر بکنیم مریم در کودکی خیلی کار می کرد ومشکلات عدیده روزمره را می بایستی حل وفصل می نمود در مورد شوهر وبچه هایش نیز دائما "هیجانات وعواطف مختلفه ای بدو دست می داد واما حالا دختر ارشدش بخوبی وخوشی شوهر کرده ودر هر خوش آب وهوا ئی زندگی ارامی دارد بچه های دیگر نیز هر کدام بکاری مشغولند ودیگر چندان سربارمادر وپدر خود نیستند مریم کارش باین خلاصه شده است که رختخوابشان را بیندازد غذایشان را تهیه کند همین وبس ودیگر مثل گذشته مجبور نیست دائما موظب رفتار وگفتار انها باشد .
از اینها گذشته شوهرش از او مسن تر است وراوابط جنسی انان دیگر نقش چندانی در زندگیشان ندارد مریم زن باهوش سالمی است روح وجسمش دیگر مثل گذشته سرگرمی های مفید ورضایت بخشی ندارند ودر نتیجه چون نیروی جسم وروح وی بسمت فعالیتها ی مفید هدایت نمی شود این است که مفر دیگری که قبلا یعنی در کودکی بدان دست یافته بود پیدا کرده وان دلهره است فعالیت روانی ما وقتی که مفر راضی کننده ای برایش وجود ندارد بطرف فعالیت های دیگری که قبلا بدان آشنا بوده است متمایل می گردد هر چند که این فعالیت برای روح وجسم فرد مضر باشد .چنانکه می دانیم دلواپسی واضطراب نمونه ایست از فعالیت های مضر بالا که در حقیقت گاه موجب بروز بیماری های جدی خطرناکی می شود اما مهم اینست که چیزی در روحتان هست که از اضطراب ونگرانی خوشش می آید وحتی از آن لذت می برد آلفرد هیچکاک که این همه فیلمهای دلهره اور تولید کرده ودر مصاحبه رادیویی اخیر خود گفته است که مردم بیک اندازه ترس ودلهره احتیاج دارند راست است دلهره برای انکه مطبوع باشد نباید از حد بگذرد یعنی مدت دلهره نباید زیاد طولانی باشد خوب پس برای اینکه از شر دلهره نجات یابید باید فعالیتهای مفیدی را جانشین آن کنید ولیکن از طرف دیگر چیزی در شما هست که از کار و کوشش همتنطوری که گفتم خوشش نمی اید مراد ما از کار وکوشش هماناد ست زدن بیک تجربه تازه است وحال انکه همه ما از دست زدن به تجربه باید بما تحمیل کنند باید ذوق حادثه جوئی وکشف تجارب تازه را در خود پرورش دهیم همانطوری که به غصه خوردن ونگرانی عادت کرده ایم باید خود را به کشف تجارب جدید عادت دهیم حالا سفارش هائی بشما می کنم تا بمدد ان حالات نگرانی واضطراب خود را با یک قسم فعالیت مطبوع معاوضه کنید .
نخست آنکه -باید جای افکار منفی را در ذهن خود به افکار مثبت بدهید باید مرتبا در خاطر مجسم کنید که در دنیائی زندگی می کنید که در اصل خوب وشایسته است قبول کنید که باید بسبب نعمت هائی که بشما ارزانی شده است شاکر ومننون باشید بمن اعتراض نکنید که این یک راه حل کلی است بلکه یک لحظه فکر کنید ببینید بسبب چه چیزهائی باید شکر گزار باشید فعلا به آن طرف قضیه که ناراحتی های شما کدامست فکر نکنید وباور کنید که اشیاءواشخاص دور وبرتان برای اینست که موجب شادی وروح شما بشوند حالا در گوشه ای بنشینید وآن نوع زندگی را مجسم کنید که براساس اصول مزبور برای خود مهیا ساخته اید هر شب بوقت خواب این نکته را با خود تکرار کنید که هر وقت که نگرانی ودلهره به سراغتان امد بیدرنگ تصویر خوش بالا را در ذهن خود مجسم کنید که مردم با شما دوست هستند وبسبب نعمتهائی که بشما ارزانی شده است باید شاکر باشید مریم سرانجام بدین نتیجه رسید که دوتا مریم وجود دارد مریمی که غضه خور ودلواپس است مریمی که جسور ودلیر است هر وقت که می دید حالاست که بار دیگر دچار دلواپسی ودلهره شود جستی می زند وبا خود می گفت (ها حالا رفتم توی جلد مریمی که دلیر وخوش بین است شما هم بد نیست به این بازی اقدام کنید اگر برایتان امکان دارد ومی توانید مثل مریم مدتی ادای هنر پیشگان را در بیاورید شما هنر پیشه ای هستید که که دلواپس ونگران است وبا مشکلات عدیده ای روبرو است ولیکن هنر پیشه نباید از زندگی خصوصی خود در صحنه چیزی حس کند زیرا هنر پیشه وظیفه اش اینست که تماشاگران را راضی کند وبرای اینکه تماشاگران راضی شوند باسد ادای یک ادم خوش بین دلیر وبا اعتماد بنفس را در آورد وباصطلاح غم وغصه های زندگی روزمره وشخصی خود را موقتا"هم که شده فراموش کند باید به تماشاگران نشان بدهد که قادر است نقش یک آدم خوش بین را بازی کند
شما هم مدتی هنر پیشه شوید چه عیبی دارد غم هاواضطرابتان را به روی خودتان نیاورید ودر برابر مردم نقش یک آدم شجاع را بازی کنید از صدا ولبخند ولحن کلام واز طرز راه رفتن آدم های شجا ع تقلید کنید .اگر مدتی به این نحو عمل کنید متوجه خواهید شد که دیگر آن آدم دلواپس ومضطرب پیشین نیستیدبالاخره عوض غذای بد ونامطبوع اضطراب غذای مطبوع دیگری به جسم وروح خود بدهید یعنی کاری برای خود تدارک ببینید مردم نیز کاری در یک گروه باستانشناسی که بدنبال کشف یک شهر باستانی بود برای خود پیدا کرد وهر روز به امید اینکه بزودی اشیاع عتیقه گرانبهایی از دل خاک بیرون خواهد اورد دقایق خوشی را می گذراند دوستان زیادی برای خود در این گروه پیدا کرد می گوئید که هیچکدام از سفارش های بالا برای شما تازگی ندارد وخیلی ها به این سفارش ها عمل کردند وسودی هم نجستند
ولتر نویسنده فرانسوی در سال 1750کتابی به نام ساده دل نوشت قهرمانان این کتاب در فصل اخر کتاب پس از ختم یک سلسله حوادث فاجعه امیز ودردناک بالاخره به صلح وآرامش مطبوعی رسیدند وتوانستند بقیه زندگی را به آرامی طی کنند وسر خوشبختی انان این بود که بالاخره به این نتیجه رسیدند (باید به گاو وگوسفند خودمان برسیم وزمین خودمان را شخم بزنیم )بنابراین همان طوری که مریم بالاخره کشف کرد راه فرار از نگرانی اینست که سر خودتان را بکار خلاقی گرم بکنید .چرا از همین فردا اگر باغی دارید به شخم زدن ان بپردازید ویا اگر گاوی دارید به دوشیدن شیر ان شروع بکنید اگر اهل کارهای فکری هستید چرا تصمیمی نمی گیرید از همین فردا یک کتاب خوب بخرید و آنرا بخوانید وچیزی یاد بگیرید . ارد بزرگ جمله بسیار حکیمانه ایی دارد او می گوید : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .
بعقیده من چنانکه بارها در ضمن جوابهای مشکل گشا نوشتم بهترین راه رفع مشکلاتی که از نوع نگرانی ودلهره اینست که قلم بردارید داستان بنویسید تا هم ذهن نویسندگی خود را پرورش دهید وهم اینکه شر حالات دلهره اور را از سر خود وا کنید اما قدم مهم اینست که اقدام کنید کاری کنید چیزی بوجود آورید تا نگرانی دست از شما بر دارد .

طلاق بحرانی جهانی

http://scrapetv.com/News/News%20Pages/Health/Images/divorce.jpg

طلاق یک پدیده و اقدام مذمومی است که زشتی و ذمت این عمل و اقدام بر همه افراد در همه جوامع آشکار است ، اما بروز همین پدیده در کشورهای مختلف و در بین جوامع متفاوت است.
طلاق در کشورهای غربی به دلیل آنکه پایه های انسجام و ماندگاری خانواده ها چندان استوار نبوده به سرعت اتفاق می افتد و براساس آمار و اطلاعات مطبوعات غربی بیشتر این جدایی ها ریشه در مسایل اخلاق دارد ، اما زوجین در فاصله ای کوتاه اقدام به ازدواج مجدد می کنند.
در کشورهای آسیایی و در حال توسعه طلاق به سرعت اتفاق نمی افتد ، اما با صنعتی شدن جوامع در آسیا و جهان سوم این پدیده در این جوامع نیز رو به رشد است.
براساس سنت ها طلاق در کشورهای آسیایی در نوع خود بسیار متفاوت تر از غرب است و در حالی که در کشورهایی مانند ایران که معمولا مردم " خانواده ها " با هم دیالوگ های طولانی در شبانه روز دارند ، رخ می دهد؛ و این وضع می تواند کل یک خانواده را دچار مشکل سازد همانطور که ارد بزرگ می گوید : "گسستن دو همسر می تواند خاندانی را از هم بپاشد". اما این شرایط در کشور ژاپن دقیقا برعکس است زنان و مردان ژاپنی در سکوت و کمترین صحبت ممکن در حال جدا شدن از هم هستند.
نتایج یک تحقیق و بررسی در ژاپن فاش کرده است که زوج های ژاپنی در طول شبانه روز بسیار اندک با یکدیگر صحبت می کنند و در فکر گرفتن طلاق هستند.
این بررسی نشان می دهد که 40 درصد از زوج های ژاپنی بسیار کم صحبت هستند و کمتر از 30 دقیقه در شبانه روز با هم صحبت می کنند.
زنان ژاپنی بیشتر از مردان به گرفتن طلاق فکر می کنند و عملا زندگی با همسر خود را غیر ممکن می دانند.
نتایج این بررسی از هزار و 200 زوج ژاپنی فاش کرد که زوج هایی که در سن بالای 40 سالگی به سر می برند، کمترین زمان را برای گفت‌وگو با یکدیگر صرف می کنند که از نیم ساعت در شبانه روز کمتر است.
این در حالی است که بیش از یک سوم این زوج ها، هیچ عشق و علاقه ای به شریک زندگی خود ندارند و در اندیشه جدا شدن هستند.
در عین حال زنان ژاپنی اشتیاق بیشتری برای جداشدن از همسران خود نشان می دهند.
این بررسی نشان داد که عمده ترین شکایت زنان از شوهرانشان، سیگار کشیدن زیاد، نوشیدن مشروبات الکی و نامرتب بودن ظاهر آنهاست در حالی که شوهران از شلختگی، نداشتن مهارت در آشپزی و اندام نامناسب زنان خود رنج می برند.
رسانه های داخلی ژاپن از افزایش طلاق در این کشور در سال 2007 خبر دادند، بعد از اینکه قانون جدیدی در این کشور به همسران سابق حق داد نیمی از حقوق و درآمد فرد را تصاحب کنند
در ایران نیز میزان طلاق کم نیست و براساس آمارهای ارایه شده از مراجع ذیربط به ازای 12تا14ازدواج در ماههای اخیر در سال 1386حدود پنج یا شش مورد به طلاق می انجامد .
کارشناسان اعتقاد دارند که شهر نشینی و زندگی صنعتی " ماشینی" این بلا را بر سر خانواده ها آورده است و نفوذ فرهنگ غرب و وجود ماهواره ها و وسایل ارتباط جمعی در این زمینه بی تاثیر نیست.
ما امیدواریم که مسوولان دست اندر کار و کارشناسان طرح و فکری عملی بیندیشند تا هر چه بیشتر از میزان طلاق ها در کشور کاسته شود و کانون خانواده ها گرم و گرمتر بماند .

نگاهی آماری به کارآفرین های زن

http://img.villagephotos.com/p/2009-8/1345926/WomanWork1.jpg


وضعیت زنان و دختران کارافرین دانشگاهی در ایران و جهان
در تحقیق دیگری، اهداف و انگیزه های خانمها عبارت بود از: شناخت فرصت و به دست آوردن پول و لذت بردن از کار.
با توجه به نتایجی که از تحقیق «توسعه کارافرینی زنان و دختران دانشگاهی» به دست آمده است، می توان گفت که زنان کارافرین بیشتر در محدوده سنی ۳۰ تا ۵۰ سال قرار دارند (که بسته به ملیت، این سن متغیر است). در «فلسطین اشغالی»، میانگین سنی خانمها ۵۲ سال است، در حالی که میانگین سنی مورد مشاهده در «اروپا» و «امریکا» ۴۰ سال است و میانگین سنی زنان کارافرین شرکت کننده در تحقیق انجام شده در ایران ۳۴ سال است.
متغیر سنی افراد شرکت کننده در این تحقیق ۱۹ تا 54 سال است (که از این میان 76% از آنها متأهل اند). 9/21% آنها قبل از کارافرین شدن دانشجو، 5/31% کارمند تمام وقت در شرکتی دولتی، 8/24% کارمند تمام وقت در شرکتی خصوصی، 1/17% کارمند پاره وقت، 1% بیکار، 6/7% خانه دار، 4/13% کارفرما، بودند.
مهمترین انگیزه ها و اهداف زنان کارافرین ایرانی - بترتیب اولویت – عبارت است از: رضایت شخصی ، اثبات شایستگی های خود، کمک به دیگران، داشتن قدرت و موقعیت اجتماعی برتر، استقلال مالی. (در فرانسه مشاهده شد که خانمها در پی استقلال و ارضای شخصی و کمک به اقتصاد و ایجاد شغل اند.
در تحقیق دیگری، اهداف و انگیزه های خانمها عبارت بود از: شناخت فرصت و به دست آوردن پول و لذت بردن از کار. در امریکا دو انگیزه اصلی عبارت بود از: ارضای شغلی و توفیق طلبی، در حالی که خانمهای سنگاپوری علاقه به پیروز شدن و واقع بینی داشتند.
نوع کسب و کارهای زنان کارآفرین ایرانی ۴۴% تولیدی و ۵۶% خدماتی است. در مطالعه ادبیات کارافرینی زنان، مشاهده شد که زنان کسب و کار خود را بیشتر در زمینه کارهای خدماتی ایجاد می کنند. در مطالعه ای که در سه کشور «نروژ» و «زلاندنو» و «انگلستان» صورت گرفته است، زنان در مقایسه با مردان به کسب و کارهای خدماتی بسیار راغب ترند. این نسبتها ۵۴ % در مقابل ۱۱% در نروژ و ۵۶ % در مقابل ۹% در زلاندنو و ۴۵% در مقابل ۴% در انگلستان بوده است.
در تحقیقی که در دو ایالت امریکا صورت گرفته، مشاهده شده است که ۴۲% کارهای سنتی در دست زنان است و ۱۷% کارهای غیر سنتی را زنان اداره می کنند.
در «ایران»، کسب و کارهای زنان در انواع مختلف مشاهده می شود. ۳۹% در فعالیت فرهنگی و هنری و آموزشی، ۱۴% در صنایع غذایی، 6% در حمل و نقل، ۴% در بازرگانی، ۴% در تولید و آموزش بافت فرش، ۴% نیز در خدمات مشاوره ای، فعالیت دارند.
زنان کارآفرین مهمترین مشکلات خود در زمان راه اندازی کسب و کارشان را کاغذبازی های اداری و قوانین دست و پاگیر و گرفتن مجوزها و تأمین منابع مالی و تبعیضها می دانند .
امروز بخش بزرگی از نیروی کار توسط کارآفرین های زن دعوت به کار می شوند و سهم عظیمی از خانواده ها را تحت پوشش مالی خویش قرار می دهند باید به یکایک این کارآفرین ها خسته نباشید گفت . ارزش کار آنها بسیار بالاست و به قول ارد بزرگ : « کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او »
پس زنده باد به همه کارآفرین های ایران زمین ...


هفت جمله بسیار زیبا از ارد بزرگ



ارد بزرگ : سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .


ارد بزرگ : روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .


ارد بزرگ : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .


ارد بزرگ : در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند .


ارد بزرگ : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .


ارد بزرگ : آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .


ارد بزرگ : راه مبارزه با اندیشه نادرست ، پرداختن بر اندیشه درست است . هر راه دیگری ، ریشه کجروی را نیرومندتر می سازد .



پرسش و پاسخی کوتاه با شکوهه عمرانی


خانم شکوهه عمرانی ( شاعر ، مترجم و پژوهشگر ) یکی از زنان موفق سرزمین عزیزمان ایران است او سالهاست که در کشور سوئیس زندگی می کند با خبر شدیم از سوی انجمن لیست ایت سوئیس نامزد انتخابات پارلمانی این کشور شده است . لذا گفتگوی کوتاهی با این چهره فاخر کشورمان انجام داده ام که توجه شما را به آن جلب می کنم.
حمیرا ستارزاده


شکوهه عمرانی (Chokouh Omrani (Daghigh
شکوهه عمرانی

(Chokouh Omrani (Daghigh




خانم شکوهه عمرانی برای ما از خودتان بگویید و اینکه چطور به اینجا رسیدید چون برای ما زنان ایران مهم است که بدانیم مسیر رشد شما چگونه بوده است ؟

تحصیلاتم را تا اخذ لیسانس در ایران به پایان رساندم و در ژنو موفق به اخذ دیپلم ادبیات فرانسه گردیدم و سپس از موسسه ی خدمات اجتماعی مدرک تعلیم و تربیت کودکان را بدست آورده و در مدارس ژنو مشغول به کار شدم.
از 5 سال پیش شروع به نوشتن شعر نمودم و متعاقب آن ترجمه ی اشعار که مورد توجه هم میهنان قرار گرفت.

هم اکنون عضو فعالیتهای فرهنگی سازمان ملل بوده و همینطور سرپرستی سالخوردگان شهر ژنو را بطور رایگان بر عهده گرفته ام .

از سوی انجمن اصلاحات اجتماعی نامزد انتخابات پارلمانی کشور سوئیس شده ام و مشغول تاسیس یک انجمن برای کمک به زنان مسلمان هستم.



نقش یک زن ایرانی را در زندگی مشترک چگونه می دانید و چگونه میتوان زندگی بهتری داشت ؟

من فکر می کنم زنان ایرانی وفادارترین زنان دنیا هستند و همینطور فداکارترین مادران دنیا. از خود گذشتگی زنان ایرانی بعنوان همسر ومادر در کانون خانواده حقیقتی انکار ناپذیر است و کمتر می توان نظیر آن را در نقاط دیگر دنیا یافت.

و به نظر من برای زندگی بهتر در خانواده درک و احترام متقابل وصبر و گذشت امری لازم و حیاتی است



چندی پیش ترجمه کتاب با ارزش آرمان نامه ، که در برگیرنده افکار ارد بزرگ است را از شما به زبان فرانسه دیدیم برای ما بگوید اندیشه های متفکر کشورمان را چگونه می بینید ؟

اندیشه ها و افکار ارد بزرگ بسیار متعالی است و امیدوارم روزی خواسته های وی در مورد همگرایی ، اتحاد و حقوق تاریخی به مرحله ی اجرا در آید و آنروز روز سربلندی و غرور هر فرد ایرانی و وطن دوست خواهد بود و بازگشت ایران به عظمت و شکوه دیرین و بازیابی جایگاه واقعی خویش در دنیا . بسیار خوشوقتم که موفق به ترجمه ی بخشی از سخنان ارد بزرگ گردیدم .



خانم شکوهه عمرانی ضمن تشکر از شما به عنوان آخرین مورد ، خواهش می کنم قطعه شعری از خود را به مخاطبین ما هدیه دهید .

زن ایرانی

من زن ایرانیم

در تلاشم برای رهایی

از رنج و نابرابری

به جدایی مجبورم


آه چقدر سخت است

فرزند دلبندم دیگر از آن من نیست!

کودکی که خون من در رگهای نحیفش جاریست

با طپش های قلبش زیسته ام

صدای نفسهایش رافهمیده ام

وزنش را ماهها و روزها بخود آویخته ام

و در انتظار ورودش

دردی جانکاه را بجان خریده ام

اکنون دستان من خالیست

حوض من بی ماهیست


سهم من حتی سقفی هم نیست

که کمترین بهانه ی زندگیست

اکنون در اوج بی پناهی

محتاجی و تنهایی

به که رو آورم

به کجا پناه جویم


میدانم که

اینحا تنها زیستن

محکوم است و مردود

و نگاهها بسویم تحقیر آمیزو تیرگون


ولی آیا کسی مرا خواهد فهمید؟

آیا کسی دستان گرمش را در دستان سرد من خواهد گذاشت؟


زن و نگاه جنسیتى به او

زن و نگاه جنسیتى به او ، موضوعى است که امروزه در فرهنگ هاى گوناگون سراسر جهان مى توان ردپایى از آن گرفت؛ از آمریکا گرفته تا همین تهران خودمان.

از فرهنگ هایى که خود را به سلطه ی غرب فروخته اند، انتظارى جز این نیست که از سویى ، برخى حقوق مدنى را براى زنان تعریف مى کنند و در جامعه جا مى اندازند که زن و مرد برابر و یکسانند ، اما از سوى دیگر از زنان انتظار دارند که نقش یک کالاى جنسى را بازى کنند.

براى اثبات این ادعا کافى است به عرصه هایى که قرار است زنان و مردان نقشى برابر ایفا کنند، توجه کنیم تا در یابیم که حتى در چنین مواردى نیز زن نقشى برتر از یک ویترین جنسى ندارد.

در فرهنگ سنتى و حتى مدرن ما نیز کیفیت برداشت عمومى جامعه از زنان، فراتر از این نیست، چه آنگاه که زن قرار است فقط در زوایاى خانه تعریف شود، چه آن زمان که مانند عروسکى در کوچه و خیابان و محل کار به خودنمایى مى پردازد.

سیاستمداران و روشنفکران مرد غربی در پى اثبات تساوى حقوق زن و مرد، مبناى اسلام را به سخره مى گیرند، و خود را مدافع زنان معرفی می کنند حال آنکه خود آنها بیشترین ضربه را به جایگاه رفیع زنان وارد می سازند به سخن متفکر برجسته ایی نظیر ارد بزرگ « مردانی که بیشتر از جایگاه و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند » . گردانندگان مرد غرب در عمل زن را در اسباب تفریح و خوش آمد خویش تعریف مى کنند، چرا که تا زنى در پى زیباتر جلوه کردن در چشم مردان به تزئین و آرایش خود مى پردازد، خود را از مراتب انسانى پائین کشیده و نقش کالا را بازى کرده است.

از طرف دیگر، وقتى که در نگاه سنتى، از زن انتظار مى رود در وهله اول، همسر خوبى براى شوهرش باشد- حال این که شوهر او چگونه مردى است و آیا نقش شوهرى خود را به خوبى ایفا مى کند یا نه، فرقى نمى کند- در حقیقت دوباره گرفتار همان برداشت جنسیتى شده ایم.
در جامعه ما، "مرد " چنان تعریف شده که با شنیدن این کلمه، وظیفه همسرى و پدرى را در نظر نمى گیریم بلکه نقش اجتماعى و مسئولیت هاى فراوان او را در ذهن مجسم مى کنیم، حال آن که کلمه" زن "، مترادف همسر است و جایگاه اجتماعى پیدا نمى کند.

آیا اگر زنان متناسب با توان و تحصیلات خود امکان رشد در موقعیت هاى اجتماعى مى داشتند و فرصت رقابت با مردان هم تراز شان که سال ها پس از آنان وارد عرصه هاى اجتماعى شده اند فراهم بود و همچون مردان فرصت آزمون و خطا پیدا مى کردند، بدون آن که زیر ذره بین باشند و پدیده اى به نام «سقف شیشه اى» در مسیر ارتقاى شغلى آنان وجود نمى داشت، آیا باز هم خیل عظیمى از زنان، احساس مى کردند که باید در نقش یک کالاى جنسى خود را در معرض خریداران قرار دهند؟

آیا اگر چنین تقاضایى از سوى مردان جامعه نمى بود و اصولاً زن حتى در بستر خانواده به شکل یک کالاى جنسى تعریف نمى شد، باز هم شاهد چنین فاجعه اى بودیم؟
و آیا مگر هر پدیده اى در جامعه از قاعده عرضه و تقاضا پیروى نمى کند؟
آیا چنین برداشتى از زن در دین مبین اسلام و در کلام خدا نیز هست؟
نگاهى به زنانى که قرآن معرفى مى کند و نقشى که براى آنان قائل است، رهنمود خوبى براى ماست ، تا ببینیم چقدر به آیات الهى پایبند بوده ایم:

داستان آسیه، داستان عجیبى است. او زنى است که اتفاقاً در جایگاه همسرى تعریف نمى شود، چرا که قرار است نقش اجتماعى بزرگى بازى کند و از طرفى شوهرش مردى نیست که لیاقت زنى چون او را داشته باشد. آسیه فراتر از فهم و درک بسیارى از مردان عصر خود به پیامبر زمانش، موسى، ایمان مى آورد و در این مسیر، نه تنها از دست دادن تمامى موقعیت هاى اجتماعى خود را به عنوان همسر فرمانروا به هیچ مى گیرد که شکنجه و مرگ را به زندگى در بارگاه فرعون ترجیح مى دهد و خداوند به این جهت است که او را مى ستاید.

مریم ، زن دیگرى است که در جایگاهى فراتر از نقش همسرى و حتى مادرى تعریف مى شود. خانه این دختر جوان قرارگاه ملائکه است و میوه هاى بهشتى او تعجب و غبطه ذکریا را برمى انگیزاند. مریم در جایگاه مادرى نیز نقشى کاملاً اجتماعى بازى مى کند، او خاستگاه رسالت است.

اما ملکه سبا، بلقیس، زنى مشرک است که به سوى توحید مى آید. کافى است که این فرمانروا را با دیگر فرمانروایان که در قرآن از آنها نام برده شده و همگى مرد هستند مقایسه کنیم، مردانى مثل فرعون و نمرود. سرزمین آباد سبا را ببیند در مقابل سرزمین هاى غرق ظلم و جور این حاکمان. حکومت دارى عاقلانه و منصفانه بلقیس را که پس از شنیدن پیام سلیمان، به مشورت با درباریانش مى نشیند و مدبرانه به آنها مى گوید که وقتى سرزمینى تصاحب شد، امراى آن ذلیل و خوار مى شوند، مقایسه کنیم با رفتار مستبدانه فرعون و نمرود با اطرافیانش.

ادب و متانت بلقیس را در برابر سلیمان در کنار طغیانگرى آن مردان فرمانروا در برابر معجزات پیامبران قرار دهیم. حجب او را مى بینیم در دربار سلیمان زمانى که به اشتباه دامنش را بالا مى گیرد تا از آب بگذرد و بعد پى مى برد که پا روى شیشه گذاشته است و مقایسه کنیم با تکبر فرعون. نگوییم شکوه دربار سلیمان او را خاضع کرده است که رفتار انسانى او را پیش از آن نیز دیده ایم و مگر نه این که شکوه موسى در ماجراى اژدها بر فرعون نیز ظاهر شد و مگر نه این که نمرود گلستان شدن آتش بر ابراهیم را دید؟

بلقیس به پیامبرى سلیمان ایمان آورد و سرکشى نکرد، اما مردان فرمانروا تا آخرین دم زندگى و با دیدن معجزات پیاپى، به جنگ با پیامبران عصر خود ادامه دادند.

راستى هدف قرآن از این مثال ها چیست؟ آیا قرآن نقش جنسیتى براى زن تعریف مى کند؟ پس چرا در میان تمامى فرمانروایان نام برده شده در قرآن فقط یک نفر و آن هم یک زن است که چنین نقش اجتماعى بزرگى بازى مى کند؟
چرا در میان آن همه مردان متکبر، خودسر، مستبد و ناتوان، فقط یک زن به چنین نمادى از عقل، تدبر و اطاعت فرمان خدا تبدیل مى شود؟
خداوند هیچ گاه مردم سرزمین سبا را جز به جهت آن که مشرک بوده اند، به دلیل دیگرى سرزنش نمى کند و مثلاً نمى گوید چه مردم نادانى که حکومت زنى را پذیرفته اند.

در این خطوط پایانى به جملاتى از سخنان رهبر معظم انقلاب که در دیدار گروهى از بانوان عنوان شده و راهنما و سرمشق من بوده است، اشاره مى کنم:

« فاطمه زهرا (س) در قله بشریت قرار دارد و کسى بالاتر از او نیست و مى بینیم که آن بانوى مسلمان، این فرصت و قدرت را یافت که خودش را به این اوج برساند. پس فرقى بین زن و مرد نیست و به خصوص شاید از همین جهت است که خداى متعال در قرآن کریم، آن وقتى که راجع به نمونه ی انسان هاى خوب ،و نمونه ی انسان هاى بد مثال مى زند: و ضرب الله مثلاللذین امنوا امراة فرعون (تحریم آیه ۱۱) در مقابل هم در مورد انسان بد و کج رفتار و انسانى که در جهت غلط حرکت مى کند ، به زن نوح و لوط مثال مى زند. در همه قرآن وقتى مى گوید: ضرب الله للذین آمنوا یا ضرب الله للذین کفروا، در هر ۲ مورد از زن مثال مى زند. آیا این به معناى آن نیست که ما باید از دیدگاه اسلام، به برداشت غلط و متأسفانه مستمر در تاریخ بشریت نسبت به جایگاه زن پاسخ بدهیم؟

اسلام مى خواهد بایستد و این برداشت و روش و فهم غلط از مسأله زن را- که در طول تاریخ هم وجود داشته است- تصحیح کند.
من تعجب مى کنم- جز استثناءها- چرا این گونه بوده است؟ چرا بشریت همواره درباره مسأله زن و مرد، کج فکر کرده است و مى خواهد در مقابل این بایستد؟
شما از تعلیمات انبیاء که بگذرید، در همه برداشت ها و تحلیل ها و تفکرات بشرى، جایگاه زن و مرد، جایگاه غلطى مى باشد. حتى در تمدن هاى خیلى بلند پایه دنیاى باستان- مثل تمدن روم و ایران- برداشت از زن، یک برداشت غلط است که ذکر جزئیات و بیان تفاصیل دیگر از حوصله ی این مقاله خارج است. باشد در فرصتی دیگر...

سخنانی شیرین از بزرگان

اگر کمتر به غیر ممکن عقیده مند باشیم خیلی کارها خواهیم کرد. مال اشربر

انسان بر اثر نداشتن حوصله کارش به طلاق می کشد و بر اث نداشتن حافظه دوباره ازدواج می کند . مارسل گرانشو

فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. تولستوی

وقتي ارتباط عاشقانه ات به انتها ميرسد ، فقط به سادگي بگوهمه اش تقصير من بود . جكسون براون

اگر از خودخواهي كسي به تنگ آمده اي او را خوار مساز ، بهترين راه آن است كه چند روزي رهايش كني . ارد بزرگ

حيله و خيانت اغلب از اشخاص ناتوان سر مي زند. لارش فوكو

به همه عشق بورز، به تعداد كمي اعتماد كن، و به هيچكس بدي نكن. شكسپير

خداوند،روي خطوط كج و معوج، راست و مستقيم مي‌نويسد. برزيلي

هيچ گاه از راستي و درستي خويش آزرده مباش چون هميشه در انتهاي هر داستان تو برنده ايي ! . ارد بزرگ

نخستين گام در راه پيروزي ، آموختن ادب است و نكو داشت ديگران . ارد بزرگ

تا زنده هستيد دل خود را زنده و شاداب نگهداريد .فرصت براي دلتنگي ومرگ بسيار زياد است . اسكار وايلد

بزرگترين بدبختي آن است كه طاقت كشيدن بار بدبختي را نداشته باشيم . باس

آنگاه كه نمي دانم چه مي گويم ، جز راستي چيزي بر زبانم جاري نيست . ارد بزرگ


منبع: Gholamreza-gholamrezablue

http://www.iran20.com/blog.php?user=gholamrezablue&blogentry_id=26802

مردان پولدار چاق‌ترند، زنان پولدار لاغرتر

>

شما وقتی پول کافی داشته باشید بیشتر می‌خورید یا وقتی فقیرتر باشید؟ وقتی درآمدتان کافی باشد، بیشتر ورزش و فعالیت می‌کنید یا وقتی باید برای یک لقمه نان به این در و آن در بزنید؟ تازه‌ترین مطالعات در کانادا، پاسخ‌های جالبی به این پرسش‌ها می‌دهد.
در این مطالعه، مشخص شده که در این مورد زنان و مردان باهم فرق دارند. به این ترتیب‌ مردان در محله‌های بادرآمد بالا، اندکی چاق‌تر از مردان محله‌های فقیرترند در حالی که در مورد زنان کاملا برعکس این موضوع صدق می‌کند؛ یعنی زنان هرچه فقیرتر، چاق‌تر.


بررسی اطلاعات به دست آمده در این نظرسنجی، نشان می‌دهد که مردان ثروتمند، حدود 5 کیلوگرم چاق‌تر از مردانی هستند که درآمدشان کمتر است اما زنانی که در محله‌های بالانشین زندگی می‌کنند، تفاوت بیشتری با هم‌جنسان خود در محله‌های فقیرتر دارند و تا 10 کیلوگرم چاق‌ترند.

توجیه تحلیل‌گران این نتایج این است که مردان پولدارتر، مشاغل کم‌تحرک‌تر دارند و به همین دلیل بیشتر مستعد اضافه‌وزن و چاقی‌اند؛ در حالی که مردان بادرآمد کمتر، اغلب ناچارند برای به دست آوردن درآمد کافی، بیشتر فعالیت کنند و حتی گاهی چند شغل داشته باشند.
اما در مورد همسران این مردان، وضعیت متفاوت است. زنان پولدارتر، که دغدغه مالی ندارند، بیشتر در فکر حفظ تناسب اندام خود هستند و بیشتر به سالن‌های ورزشی می‌روند و برای ورزش کردن، پول خرج می‌کنند.
در حالی که زنان فقیرتر، مدیریت کافی روی مسائلی که مستقیما به سلامت آنها مربوط می‌شود، ندارند. شاید یکی از علل اصلی این امر افسردگی به خاطر مسائل مالی باشد که انزوا و کم تحرکی را موجب می شود . عدم شادی در روحیه زنان تاثیر فوق العاده بدی دارد باید شاد بود و شادی را باز آفرینی کرد به قول ارد بزرگ : اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست ) و به این شکل می توان از عوارض وحشتناک اضافه وزن جلوگیری نمود.

متاسفانه زنانی که درآمد همسرانشان کم است کمتر ورزش می‌کنند و کمتر به فکر تهیه غذای سالم و مفید برای خود و خانواده‌شان هستند. در این مطالعه مشخص شده این زنان بیشتر از زنان طبقه ثروتمند تمایل به مصرف فست‌فودها و غذاهای آماده دارند.
جزئیات این مطالعه در نشریه «علم و بهداشت اجتماعی» منتشر شده است. می‌توان این مطالعه را با نتایج برخی مطالعات دیگر در همین راستا، مرتبط دانست؛ مطالعاتی که نشان می‌دهد جایی که در آن زندگی می‌کنیم و شرایط محیط زندگی ما می‌تواند روی سلامت و بیماری ما، به‌خصوص روی چاقی یا تناسب اندام ما تأثیر بگذارد.
به‌عنوان مثال برخی مطالعات نشان داده نوجوانانی که محل زندگی آنها به محل‌های ورزشی یا پارک‌ها نزدیک است، کمتر احتمال دارد که چاق شوند.
یک نظرسنجی دیگر نیز که چند ماه پیش در ایالت واشنگتن آمریکا انجام شده، نشان می‌دهد که زندگی در محله‌های با سطح اقتصادی پایین‌تر، باعث می‌شود احتمال چاقی و اضافه‌وزن افراد بالاتر برود؛ به گفته محققان مجری این طرح در دانشگاه واشنگتن، تأثیر زندگی در این محله‌ها بر چاقی، به مراتب قوی‌تر از درآمد خود فرد و نیز میزان تحصیلات اوست.
این ملاحظات می‌تواند در برنامه‌ریزی‌های بهداشتی و تهیه محتواهای آموزش سلامت برای مردم با فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های مختلف مؤثر باشد.
همچنین برای مدیران شهری نیز مهم است تا بدانند که طراحی فضاهای شهری، اماکن ورزشی و پارک‌ها و بوستان‌ها، تا چه حد می‌تواند در سلامت مردم، تأثیر بگذارد .

آرزوهای رنگی - جواد حسین زاده

آرزو می‌کنیم، آرزوهای کوچک وبزرگ.آرزوهایی که گاه رنگ خیال می‌گیرند.


آرزو کردن را از کودکی آموختیم. جلوی در مغازه به پهنای صورتمان اشک می‌ریختیم و آرزو می‌کردیم که ‌ای‌کاش پدر و مادرمان این اسباب‌بازی را برایمان بخرند. وقتی کوچک بودیم بسیار آرزو می‌کردیم و زودتر از آنچه فکر کنیم از خیرش می‌گذشتیم و سراغ آرزوی دیگری می‌رفتیم.در کودکی می‌دانستیم که راه دستیابی به آرزوهای کوچک مان، گریه کردن است حال آنکه اکنون نمی‌دانیم از کدام راه برویم تا به آرزوهایمان برسیم.

عده‌ای می‌گویند که آرزو بر جوانان عیب نیست. اما اینکه گول می‌خوریم و مدام آرزو می‌کنیم پیامدهای خاص خودش را دارد.

در واقع آرزو می‌کنیم اما زمانی که بر آورده نمی‌شود ایراد را در آرزوهای خود نمی‌یابیم و شدیدا مایوس می‌شویم. غافل از این امر که آرزو کردن فوت و فن خاص خودش را دارد و مانند هر چه در این جهان هست، حساب و کتاب دارد.
به قول ارد بزرگ : هر آرزویی بدون پژوهش و تلاش ، به سرانجام نخواهد رسید
اما یک سؤال پیش می‌آید و آن این است که این آرزو کردن چیست که آدم‌های روزگار بر سر آن سر و دست می‌شکنند ؟ راستی شما چطور آرزو می‌کنید؟
آیا در راه رسیدن و نرسیدن، دلواپس آرزو هایتان می‌شوید؟ یا اینکه به‌خود می‌گویید، آرزوهایتان دچار تقدیر سرنوشت شده‌اند و می‌گویید که قضاو قدر جلوی آنها را گرفته‌اند تا بر آورده نشوند. چه بسا نمی‌دانید شاید اگر بر آورده شوند روزگارتان سیاه‌تر از پر کلاغ ‌شود.

گاهی آنقدر دنبال آرزوهایتان می‌دوید که یادتان می‌رود، زندگی مثل یک دیکته پرغلط است می‌نویسی و پاک می‌کنی. غافل از اینکه یک روز اعلام می‌کنند: وقت تمام شد! ورقه‌ها بالا...... یا که نه آرزوهای بزرگی می‌کنید و یادتان می‌رود آرزو‌های بزرگ آنقدر باید مقاوم باشند تا تیشه سخت روز گار آنها را از پای در نیاورد! ارد بزرگ در این رابطه میگوید:به آرزوهایی خویش ایمان بیاورید و آنگونه نسبت به آنها باندیشید که گویی بزودی رخ می دهند .
آیا شما نیز آرزو می‌کنید و تا زمانی که بر آورده نشود می‌ایستید و فقط به آرزویتان با نگاه مظلومانه‌ای می‌نگرید ؟ شما نیز هنوز در پیچ و خم آرزوها متوجه نشده‌اید که سقف آرزوهایتان را در چه حدی تعیین کنید؟ آیا آنقدر آرزوهایتان بزرگ است که حتی جرات بر زبان آوردن آن را نیز ندارید ؟ که راستی آرزو چیست و چه آرزویی بکنیم تا بر آورده شود؟
آرزو شاید آن چیزی که در سخت‌تر ین موقعیت ها فکر رسیدن به آن را در ذهن پرورش می‌دهیم و آنقدر به آن توجه می‌کنیم تا در همین لحظه، همین حال آن را بیابیم. حتی اگر یافتنش سخت باشد. حال با تمام هیجانی که آرزو کردن دارد، چه آرزویی بکنیم که وقتی به آن رسیدیم آنقدر خسته نباشیم که آرزویمان همه شورو شعف خود را از دست داده باشد.
از دوستی شنیدم که می‌گفت: هر روز آرزو می‌کردم. آرزو هایم را می‌گفتم و می‌نوشتم فکر می‌کردم فقط باید آرزو کنم.آرزو می‌کردم یکی پس از دیگری، جوری که آرزوهایم روی هم انباشته شده بود. آرزوهای اولم شاکی شده بودند و می‌گفتند از خیر ما بگذر ما که برآورده نمی‌شویم پس آرزوهایت را پس بگیر تا ما رها شویم.
اول فکر می‌کردم آرزوهایم خسیس هستند و خودشان نمی‌خواهند بر آورده شوند تا از قید و بند من رهایی یابند، اما نه گویی اشتباه می‌کردم، آرزوهایم از زیر کار در برو نبودند.این من بودم که آرزوهای بزرگی می‌کردم اما تلاش‌های کوچکی.می توانم بگویم اصلا تلاش نمی‌کردم. در واقع من تلاشی نکرده بودم فقط آرزوهایم هر روز مرتفع‌تر می‌شد و تلاش‌هایم روی زمین مانده بود.
فکر کنم دچار خواب غفلت شده بودم چراکه آرزوهایم هر روز بزرگ‌تر می‌شد و من در غفلت خویش غرق بودم.فکر می‌کردم اگر مدام آرزوهایم را تکرار کنم و دست به هیچ تلاشی نزنم حتما برآورده خواهد شد، اما اشتباه می‌کردم.

در واقع نه تنها من بلکه همه آدم ها باید سقف آرزوهایشان را تعیین کنند تا بتوانند چراغی به آن آویزان کنند و فراموش نکنند آرزوی هر شخصی وظیفه هدایت او را به‌عهده دارد و راه رسیدن به آرزو‌ها این است که به جای متکی بودن به شانس و اقبال برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کنیم.

چه بسا اگر برای آرزوهایمان در زندگی برنامه‌ریزی کنیم، هدفی می‌شود که آینده مان را رقم می‌زند و اگر درست آرزو کرده باشیم زندگی مان شیرین خواهد شد. به قول آنتونی رابینز آرزو ریشه حیات ماست، اگرچه این ریشه حیات، ما را به‌تدریج می‌سوزاند ولی همین ریشه مایه زندگی است.

از همین امروز تصویر زندگی آینده‌مان را فوق‌العاده ترسیم کنیم. ریشه حیاتمان را زیبا آبیاری کنیم. به‌خودمان قول دهیم آرزوهایی کنیم که تا حدودی برای دست یافتن آنها مطمئن باشیم و نگذاریم یاس و ناامیدی آنها را آبیاری کند.

منبع :

فروتنی فریاپت از وبلاگ ستاره کوچولو

اردوان (سومین پادشاه اشکانی و فرزند تیرداد یکم) پادشاه ایران از بستر بیماری برخواسته بود با تنی چند از نزدیکان ، کاخ فرمانروایی را ترک گفته و در میان مردم قدم می زد . به درمانگاه شهر که رسیدند اردوان گفت به دیدار پزشک خویش برویم و از او بخاطر آن همه زحمتی که کشیده قدردانی کنیم.

چون وارد درمانگاه شد کودکی را دید که پایش زخمی شده و پزشک پایش را معالجه می نماید. مادر کودک که هنوز پادشاه را نشناخته بود با ناله به پزشک می گفت خدا پای فرزند پادشاه را اینچنین نماید تا دیگر این بلا را بر سر مردم نیاورد .

پادشاه رو به زن کرده و گفت مگر فرزند شاه این بلا را بر سر کودکت آورده و مادر گفت آری کودکم در میانه کوچه بود که فرزند پادشاه فریاپت با اسب خویش چنین بلای را بر سر کودکم آورد . پادشاه گفت مگر فرزند شاه را می شناسی ؟ و زن گفت خیر ، همسایگان او را به من معرفی نمودند . پادشاه دستور داد فریاپت را بیاورند پزشک به زن اشاره نمود که این کسی که اینجاست همان پادشاه ایران است .

زن فکر می کرد به خاطر حرفی که زده او را به جرم گستاخی با تیغ شمشیر به دونیم می کنند . پسر شاه ایران را آوردند و پدر به او گفت چرا این گونه کردی و فرزند گفت متوجه نشدم . و کودک را اصلا ندیدم . پدر گفت از این زن و کودکش عذرخواهی کن . فرزند پادشاه روی به مادر کودک نموده عذر خواست پادشاه ایران کیسه ایی زر به مادر داده و گفت فرزندم را ببخش چون در مرام پادشاهان ایران ، زور گویی و اذیت خلق خویش نیست .

زن با دیدن این هم فروتنی پادشاه و فریاپت به گریه افتاده و می گفت مرا به خاطر گستاخی ببخشید . و پادشاه ایران اردوان در حالی که از درمانگاه بیرون می آمد می گفت : فرزند من باید نمونه نیک رفتاری باشد نمونه…

اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد.

این داستان به ما می آموزد هیچ چیزی بالاتر و مهمتر از نیک رفتاری و فروتنی نیست .


منبع : http://small-star.blogfa.com/post-1175.aspx


با نقد دیگران سرخ نشویم !

انسان موجود بسیار پیچیده ی ست . اغلب دیر چیزی را می پذیرد و وقتی پذیرفت دیر آن را ترک می کند . ترک کردن امری که تبدیل به عادت شده بسیار مشکل و بعضا غیر ممکن است . تغییر ما تنها با هشدار و نقد دیگران رخ می دهد یعنی باید ما به خطا بودن راهی که می رویم پی ببریم اما پذیرفتن نقد دیگران هم خود توانی مضاعف می خواهد .
بسیاری از ما وقتی انتقادی می‌شنویم، حالتی تدافعی به خود گرفته و رنجیده یا عصبانی می‌شویم، بنابراین انتقاد را پدیده‌ای نامطلوب تلقی می‌کنیم، حال آن‌که این‌گونه نیست. ما برای این‌که بتوانیم بین انتقاد مخرب و مفید، تفاوت قائل شویم و هم‌چنین قادر شویم با انتقاد کنار بیاییم، باید بتوانیم خودمان را به‌درستی ارزیابی کنیم. به این معنی که در مورد عقاید، افکار، اعمال و احساسات خود، آگاهی و صراحت داشته باشیم.
ما نیازمندیم برای سنجش خود، ملاک‌هایی داشته باشیم زیرا در غیر این‌‌صورت، انتقاد دیگران را به‌سادگی می‌پذیریم. برای مثال، اگر همواره به شما گفته شود که کند کار می‌کنید، حتی اگر بدانید سرعت کارکردن شما مناسب است، کم‌کم آن‌را باور خواهید کرد و اگر عزت‌نفس کافی نداشته باشید تا خود را به‌طور دقیق ارزیابی کنید، آن‌گاه در مورد رفتارهای خود، شروع به معذرت‌خواهی نموده یا خودسرزنشی و احساس گناه می‌کنید.
ما از گذشته، با پیام‌های زیادی از طرف والدین یا معلمان خود، روبه‌رو بوده‌ایم و برخی از این پیام‌ها، آن‌چنان محکم به ما داده شده‌اند که هنوز هم فکر می‌کنیم واقعاً درست هستند؛ پیام‌هایی هم‌چون «امیدی به تو نیست»، «تو از عهده‌ی کاری برنمی‌آیی» و... که اگر درونی شده باشند، در ما احساس ناتوانی به‌وجود آورده و درنتیجه تمایل به پذیرفتن‌ اشتباه خود پیدا می‌کنیم. در دوره‌ی کودکی، بزرگ‌ترها درباره‌ی درستی یا نادرستی اعمال ما، اظهارنظر می‌کنند بی‌آن‌که در نظر بگیرند چرا ما آن عمل خاص را انجام داده‌ایم، از این‌رو کودکان، طوری تربیت می‌شوند که برای ارزیابی رفتار‌شان، به بزرگ‌ترها وابسته شده و به‌طور معمول بزرگ‌ترها آنان را ترغیب نمی‌کنند که برای ارزیابی خودشان، ملاک‌هایی داشته باشند.
به‌دلیل اشباع‌شدن از این پیام‌ها، ملاک‌های سنجشی که برای خود به‌کار می‌بریم، بیش‌تر وقت‌ها ما را حمایت نمی‌کنند. ما فقط آمادگی زیادی خواهیم داشت که باور کنیم بد هستیم. این، یکی از دلایلی‌ست که برخورد با خشم را برای افراد، مشکل می‌سازد، یعنی اگر کسی از آنان خشمگین شود، احساس خطاکاری، سرخوردگی و صدمه می‌کنند. اولین گام در برخورد با انتقاد، می‌تواند شناخت بعضی از این پیام‌ها باشد. بیایید به کمک پیام‌هایی که دریافت کرده‌ایم، به منشأ انتقادهای درونی خود، نگاه دقیق‌تری بیندازیم. اول این‌که بیش‌تر وقت‌ها پدر و مادران ما مشخص نمی‌کنند که فقط رفتار خاصی از ما را نپذیرفته‌اند، نه خود ما را. در نتیجه اگر کودکی کار خاصی را مطابق میل پدر و مادر انجام ندهد، احساس می‌کند فرد خوبی نیست. دوم این‌که، اگر چیزی تکرار شود، آن‌را باور خواهیم کرد. به‌طور نمونه اگر هنگام کودکی، یک‌بار به ما گفته شود که کم‌هوش‌تر یا بدتر از برادر یا خواهرمان هستیم، احتمال دارد آن‌را نپذیریم اما اگر به‌‌تکرار به ما گفته شود، ممکن است فکر کنیم شاید واقعا این گونه است. سوم این‌که، اگر پدر و مادر ما، خود را نادرست ارزیابی‌ کنند، برای مثال، خود را مستحق دستاوردهای خویش ندانند، ما نیز این‌گونه خواهیم شد. وقتی سال‌های سال به برچسبی خاص عادت کرده‌ایم، بعدها به‌سختی می‌توان بین آن برچسب و آن‌چه واقعاً وجود دارد، تمایز قائل شد.
این‌که به چه دلیل فرد مقابل، فلان حرف را می‌زند یا فلان کار را انجام می‌دهد، به شما کمک می‌کند تا با انتقاد، کنار بیایید. ممکن است فردی از شما به خاطر مسأله‌ای انتقاد کند که خودش نیز درگیر آن است اما نمی‌خواهد آن‌را بپذیرد، بنابراین این انتقاد، بیش‌تر به رفتار خود او برمی‌گردد تا شما.
ممکن است کسی از شما انتقاد سازنده‌ای کند، به این دلیل که به شما اهمیت می‌دهد و می‌خواهد شما رشد کنید و یا می‌خواهد با شما رابطه‌ای صریح و صادقانه‌ داشته باشد. شاید هم وظیفه‌ی حرفه‌ای او این‌گونه ایجاب می‌کند. متفکر شاخصی همچون ارد بزرگ در این مورد می گوید : نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست .
گاهی‌اوقات چیزی که به‌نظر، انتقاد می‌آید، درواقع یک شوخی‌ست، بنابراین مراقب باشید! زیرا شوخی‌های نیش‌دار می‌تواند نوعی انتقاد یا تحقیر پوشیده باشد. به‌طور مثال، وقتی کسی می‌گوید: «باز هم کیک می‌خواهید، این‌طور نیست؟!» می‌تواند یک گوش‌زد تند در قالب یک شوخیِ خوب، یا یک انتقاد در مورد اضافه‌وزن شما باشد.
البته ممکن است مردم به دلیل انتقام، از شما انتقاد کنند یا شاید بنا به دلایلی، به شما حسادت ورزند، در هر حال، شما می‌توانید به‌آرامی به انتقاد گوش‌دهید.
برای مقابله با نجوای انتقاد در ذهن‌تان، بهتر است تا حدودی خودتان را تأیید کنید. این تأییدات باید بر آن‌چه که هستید، مبتنی باشد نه بر یکی از رفتارهای خاص‌تان. باارزش‌بودن، تنها به این معنی نیست که به‌طرز خاصی عمل کنید، بلکه کافی‌ست فقط خودتان باشید. این انتقادها موجب می‌شود که در زمینه‌های مختلف زندگی‌تان، پیشرفت بیش‌تری کنید چراکه نشان‌می‌دهد به آن خوبی که باید باشید، نیستید. در این‌جا نمونه‌ای از این‌گونه تأییدات را ارائه می‌کنیم:
وضعم را به همان صورت که هستم، می‌پسندم.
بیش‌ترین تلاشم را می‌کنم. گاهی موفق می‌شوم و گاهی نمی‌شوم.
انتقاد ممکن است مفید یا غیرمفید، معتبر یا نامعتبر باشد. این بستگی به ما دارد که چه‌قدر بخواهیم به یک انتقاد خاص، توجه کنیم. از خودتان بپرسید چیزی که منتقد می‌گوید، آیا واقعیت دارد یا فقط یک عقیده است؟ برای مثال «شما در این کار اشتباهات زیادی مرتکب شده‌اید»، می‌تواند یک «واقعیت» باشد اما «فکر نمی‌کنم آن لباس، مناسب شما باشد» یک «عقیده» است. به هرحال بسیاری از ما تمایل داریم به عقاید دیگران، بیش از عقاید خودمان ارزش دهیم، به‌خصوص اگر عزت‌نفس‌مان پایین باشد. باید توجه داشته باشیم که عقاید مردم، مربوط به خودشان است و ممکن است طرح عقایدشان، بیش‌تر در مورد خود آن افراد، به ما اطلاعات دهد تا ما. باید یاد بگیریم عقاید دیگران را زیاد شخصی تلقی نکنیم.
اگر فکر می‌کنید انتقادی که به شما وارد شده، صحیح است، باید حرف کسی را که از شما انتقاد کرده، تأیید نمایید اما بیش‌ازحد عذرخواهی نکنید و به‌اصطلاح، خودتان را دست‌کم نگیرید. به‌عنوان نمونه اگر کسی به شما بگوید که در کاری سهل‌انگاری کرده‌اید و شما فکر می‌کنید درست می‌گوید، بگویید: «بله! شما حق دارید. من آن‌طوری‌که باید، عمل نکردم. دفعه‌ی دیگر، به‌طور حتم وقت بیش‌تری را برای این کار اختصاص خواهم داد.» اما اگر فکر می‌کنید انتقادش صحیح نیست، آن‌را نپذیرید و با آرامش می‌توانید بگویید: «شما اشتباه می‌کنید، این درست نیست و من تنبلی نکردم، برعکس فکر می‌کنم خوب کار کردم.» اگر کسی قضاوتی کلی در مورد شما کرد که در آن موقعیت خاص، مصداق دارد، به‌طور حتم باید مواردی که مصداق ندارد را رد کنید. به‌طور مثال ممکن است کسی به شما بگوید: «شما همیشه بی‌مسؤولیت هستید» و شما حس‌کنید فقط در آن مورد خاص، این‌گونه بودید. در این مواقع بگویید: «من در آن لحظه متوجه نبودم اما معمولاً فرد متعهدی هستم.» در این‌صورت، بخشی از انتقاد را که مربوط به شماست، پذیرفته‌اید اما اجازه نداده‌اید که تحقیر شوید.
راه درست نقد کردن: به هنگام نقد کردن، به رفتار، برچسب بزنید نه به فرد. برای نمونه به‌جای این‌که بگویید: «تو واقعاً تنبلی!» بگویید: «وقتی سهمت را در کارهای خانه انجام نمی‌دهی، واقعاً عصبانی می‌شوم.»
- انتقاد را با اندکی تحسین، همراه کنید. به‌طور مثال بگویید: «من همیشه شما را به‌خاطر رعایت حق‌تقدم دیگران، تحسین می‌کنم اما انتظار دارم برای این کاری که پیش‌رو دارید، بیش‌تر وقت بگذارید.»
- در صورت امکان، پیشنهادهای سازنده‌ای مطرح کنید تا طرف مقابل‌تان، بتواند رفتارش را در آن راستا تغییر دهد. برای مثال نگویید: «بیش‌تر ملاحظه‌ی من را بکن.» درعوض بگویید: «لطفاً هروقت قراراست دیر بیایی، از قبل به من خبر بده.»
- به‌یاد داشته باشید که اگر از شخصی انتقاد می‌کنید، این امر، تا انتقاد از خود شما، فقط یک گام فاصله دارد زیرا از این به بعد، به‌خصوص در این مورد خاص، در معرض انتقاد قرارخواهید گرفت.
- تلاش‌کنید که از عقاید خود در مورد جهان، زندگی و درکل، مردم آگاه باشید. اگر باور داشته باشید که هرکس ازجمله خود شما، در هر شرایطی، تلاش می‌کند در حد آگاهی و توان خود، بهترین کار را انجام دهد، چنین شیوه‌ی تفکری موجب می‌شود تمایل به انتقاد منفی از دیگران در شما کاسته شود.
به هرحال هرچه بیش‌تر از دیگران انتقاد کنید، تمایل بیش‌تری نیز به انتقاد از خودتان به‌وجود می‌آید و شانس کم‌تری خواهید داشت که انتقاد منفی دیگران را از خودتان به‌طور دقیق ارزیابی نمایید.

اگر خود را به شیوه‌ی منفی ارزیابی نمایید، در معرض این خطر قراردارید که انتقاد دیگران را جدی‌تر از حد لازم، تلقی کنید. توجه کنید که آیا در مورد خودتان، به شیوه‌ای محکوم‌کننده قضاوت می‌کنید یا فقط مسأله را ارزیابی می‌نمایید؟ ممکن است در شرایط خاص و در مورد برخی منتقدان، مناسب باشد که از آنان بپرسید چرا آن انتقاد را مطرح می‌کنند؟ بدین‌صورت، ممکن است چیزی در مورد خودتان یادبگیرید. به‌یاد داشته باشید که وقتی از شما انتقاد می‌شود، یک‌دفعه ناراحت نشوید و با گفتن عباراتی که خودتان را تحقیر می‌کند، از انتقادهای بیش‌تر استقبال نکنید چراکه باعث می‌شود دیگران نیز با این خودتحقیری شما، موافقت نمایند

منبع : فرزانه شیدا - سایت شعر نو

اوا براون عشق آدلف هيتلر





اوا براون دختر نجيب و زيباي بود كه در روز 6 فوريه سال 1912 در شهر شلوغ مونيخ متولد شد او عاشق آلمان و حزب نازي بود اين باعث شده بود كه هنگامي كه هيتلر رهبر حزب مي آمد به عكاسخانه ايي كه او در آن كار مي كرد بيايد همه تلاش خود را مي نمود تا بهترين و زيباترين عكس ممكن را از او بگيرد او مي خواست در خطوط چهره آدلف هيتلر قدرت آلمان و عشق به سرزمين مظلومش كه پس از جنگ جهاني اول دچار بحران و هزار مصيبت ديگر بود و مجبور بود طبق عهد نامه ورساي خراج به انگليس و فرانسه بپردازد را نشان دهد او در هيتلر اين توان را مي ديد كه او مي تواند كشورش را نجات بخشد . با اين كه هيتلر هنوز شناسنامه آلماني نداشت او شيفته اين مرد اتريشي شده بود .



در سال 1932 هيتلر شناسنامه آلماني گرفت و به تابعيت آلمان درآمد آلماني كه به خاطر آن پانزده سال قبل در جنگ جهاني اول در جنگ اول جهاني در جبهه فرانسه به مدت يك سال كور و زخمي شد .
همان سال هيتلر هنگامي كه اوا براون فقط 20 سال داشت از او خواست كه با هم زندگي كنند. اين در حالي بود كه هيتلر در آن زمان 43 سال داشت .

اوا با وجود مخالفت پدرش فريدريش براون پيشنهاد آدولف هيتلر را عاشقانه پذيرفت و از آن پس تا آخرين لحظه عمر در كنار او زندگي كرد.
يك سال بعد در ژانويه 1933 هيتلر پس از پيروزي در انتخابات به صدر اعظمي رسيد و كابينه خود را با همكاري حزب دست راستي آلمان تشكيل داد. پس از اندكي با مرگ هيندنبورگ رئيس جمهور آلمان شد .
گرماي عشق اوا براون قلب زخمي هيتلر از عشق ناكام گذشته ژلي روبال ، گرمايي دوباره بخشيد او تواناست دوباره استواري و اقتدار سياسي و مبارزاتي خويش را بدست بياورد .

هيتلر پس از به قدرت رسيدن هرگز اوا براون رادر امور دولتي و سياست دخالت نمي داد و به ندرت در مراسم او را به همراه خود مي‌برد و عملا اوا در سايه هيتلر زندگي مي كرد.

اوا براون اغلب به اسكي و يا دوختن لباس براي عشقش مي پرداخت و پناه آخر آدلف بود . اين مسير را تا آخرين لحظه عمر ادامه داد .


در هنگامي كه سقوط برلين نزديك شده بود، هيتلر مايل نبود اوا براون را به همراه خود به پناهگاه زير زميني ببرد، اما اوا اصرار كرد كه مي خواهد در كنار او بميرد.

اوا 13 سال همسر غير رسمي هيتلر بود .هيتلر در روز 29 آوريل سال 1945 در مراسمي ساده كه در پناهگاه زير زميني و با حضور تعداد اندكي از جمله جوزف گوبلز ، وزير تبليغات آلمان نازي و همسرش برگزارشد‌ ، به طور رسمي با اوا براون ازدواج كرد و روز بعد هر دو خودكشي كردند و اجساد آنان را در كنار هم آتش زدند تا به دست سربازان شوروي نيفتند. با وجود اين ، سربازان شوروي بقاياي اجساد نيمه سوخته آنها را به دست آوردند.

در روز 30 آوريل سال 1945 كه پناهگاه هيتلر در شهر برلين از نزديك زير آتش ارتش سرخ بود، هيتلر با تپانچه خود خودكشي كرد و اوا در همان لحظه با خوردن سيانور روح عشقش را يك لحظه هم تنها نگذاشت گوبلز وزير فرهنگ رژيم نازي طبق وصيت هيتلر پس از مردن آن دو ، اجساد آنها را در گودالي كه از پرتاب بمب هاي متفقين پديد آمده بود آنها را با بنزين سوزاند و سپس خود همسر و فرزندانش به شكل دسته جمعي خودكشي كردند .

اوا براون هنگام مرگ فقط 33 سال داشت او فقط مدت 24 ساعت همسر رسمي عشقش بود.

نام اوا براون زني كه تنها 24 ساعت همسر قانوني آدولف هيتلر بود در كنار نام او در تاريخ ثبت شد . اوا براون دختري كه همه وجودش براي تعالي آلمان در تب و تاب بود در تمام سالهايي كه هزاران جنايت و انگ انگليس و اسرائيل و آمريكا به هيتلر چسباندن نامش پاك ماند . چون قلب او سپيد و پاك بود به قول متفكر فاخر حال حاضر كشورمان ارد بزرگ : ستايشگران ميهن مردان و زنان آزاده اند . اوا براون ستايشگر كشورش بود و در اين راه تا آخر راه را پيمود و براي همين امروز محبوب صدها ميليون آدم ميهن ميهن پرست در سرتاسر جهان است .

چند نكته ديگر از زندگي اوا براون :

نام كامل او " اوا آنا پائولا براون " است .

اوا به درس خواندن علاقه اي نداشت چون كتابهاي تحصيلي شان را سراسر توهين به تاريخ كشورش مي ديد ( كتابهاي درسي مردم آلمان توسط كشورهاي پيروز جنگ جهاني اول نوشته شده بود ) و نهايتا در سال ۱۹۲۹ مدرسه را ترك كرد. پدرش به اين مساله واكنش شديدي نشان مي دهد و در خانه مقررات به مراتب دست و پاگيرتري را به اجرا مي گذارد.
تنگناي مالي باعث شد اوا براون در يكي از عكاسخانه هاي مشهور به نام هوفمن مشغول به كار گردد و در اين عكاسخانه اوا براي اولين بار با آدولف ملاقات مي كند.
پدرش معلم و مادرش خانه دار بود. پدرش فردريش فريتز براون و مادرش فرانزيسكا فاني كرانبرگر از خانواده هاي محترم ساكن منطقه باواريا بودند .
اوا براون دو خواهر ديگر بنامهاي ايلزه و مارگارت داشت و فرزند دوم به حساب مي آمد .
پدر اوا هميشه در آرزوي داشتن يك پسر بود و قبل از تولد او نام پسرش را رودلف انتخاب كرده بود .زندگي پنج نفره آنها بسختي اداره مي شد اما پس از مدتي با ارثيه اي كه از طرف يكي از اقوام به آنها تعلق گرفت صاحب زندگي نسبتا مرفهي شدند .


منبع : کتابخانه بزرگ آریا

در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر

همه ما با حالت روحی خشم آشنا هستیم و در زندگی بارها آن را تجربه کرده ایم. خشم نوعی هیجان روحی است که اغلب بر اثر واکنش شخص نسبت به رفتار ناشایست دیگران بروز می‌کند. خشم می تواند یک رنجش و ناراحتی زودگذر باشد و یا یک عصبانیت تمام عیار، در هر حال پدیده‌ای کاملا طبیعی است و مانند سایر احساسات نشانه سلامت و تندرستی و عواطف انسانی می باشد، اما هنگامی که از کنترل خارج شود، می تواند به یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگوار در محیط کار، روابط شخصی و در تمامی عرصه‌های زندگی شما به وجود آورد.همچنین خشم می‌تواند حس خود بزرگ بینی را در شما زنده کند. و زودتر ازآنچه تصور می‌کنید به سلامت شما آسیب می رساند.
خشم یک نوع احساس است که همواره بین دو حالت متغیر است: خشم می تواند عصبانیت و ناراحتی جزئی و یا در نوع حاد آن، واکنشی جنون آمیز باشد.
عصبانیت می‌تواند به دلیل حوادث و رویدادهای بیرونی و یا تغییرات درونی باشد. ممکن است شما از شخص خاصی مانند همکاران، اعضاء خانواده و یا رئیس خود رنجیده باشید و رفتار آن ها باعث عصبانیت شما شده باشد و یا ترافیک و شلوغی شهر شما را خشمگین کند.
فکر کردن و نگرانی در مورد مسائل و مشکلات روزمره و یا به یادآوردن وقایعی که قبلا باعث خشم و ناراحتی شما شده اند نیز از عواملی هستند که می توانند خشم شما را برانگیزند.

http://img.tebyan.net/big/1387/12/3985252202271132161621085715724472127106233.jpg

بیان کردن خشم، صحبت کردن پرخاشگرانه و عکس العمل تند و خشن حالتی غریزی است که اکثر ما هنگامی که خشمگین می شویم، از خود بروز می‌دهیم. ارد بزرگ در جمله ایی اینچنین می گوید آتش خشم را با آب سکوت خاموش کن .
ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر، این روش منطقی‌ترین راهکار برای ابراز خشم است. شما باید یاد بگیرید که چگونه رفع اتهام کنید و خود را تبرئه نمائید و چگونه به این هدف بدون صدمه زدن به دیگران برسید.
جسور بودن به این معنی نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معنی است که برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلاتتان را از راه منطقی حل کنید.سرکوب کردن خشم راه حل دیگری است برای مهار عصبانیت و سرکوب خشم و جهت دادن و تبدیل آن به رفتارهای دیگر. راهکار آن هم به این صورت است که هنگامی که خشمگین می شوید، در مورد موضوعی که باعث خشم شما شده است، فکر نکنید و بجای آن به چیزهایی خوب و مثبت بیاندیشید.

...

چگونه جذاب باشیم ؟

http://www.moheet.com/image/55/225-300/558407.jpg

یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است‌. شخص می‌تواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین می‌تواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی می‌توانیم صاحب آن باشیم‌:

ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.

بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.

نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.

فروتن باشید :
غرور بیشترین دافعه را در اطراف شما ایجاد می کند ارد بزرگ می گوید : فروتنی ما را خواستنی می کند و دوست داشتنی . این بدین معنی است که باید به توان دیگران احترام بگذاریم همانطور که برای شخصیت خویش ارزش قائل هستیم .

فرد محترمی باشید:
بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید.

زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.

قاطعیت یعنی جذابیت‌:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.

آسان بود، این طور نیست‌؟ فکر می‌کنم شما هم می‌توانید یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین‌ها باشید. معطل نشوید دست به کار شوید

گفته هاي بزرگان تاريخ

گفته هاي بزرگان تاريخ


برقص، گویا هرگز کسی تو را نمی بیند. عاشق شو، گویا هرگز کسی دلت را نشکسه است؛ و زندگی کن، گویا بهشت اینجاست. مارک تواین


زينت انسان در سه چيز است ؛ علم، محبت، آزادي . افلاطون



آنگاه که نمی دانم چه می گویم ، جز راستی چیزی بر زبانم جاری نیست . اُرد بزرگ


هر چه بیشتر بر بار حافظه بیفزایید ، حافظه تان قوی تر می گردد و هر چه بیشتر به آن اعتماد کنید ، قابل اعتمادتر می گردد . توماس دوکوئین


وزن یک تهمت ، سنگین تر از هزار هزار دشنام است . اُرد بزرگ


گمان نكنم كار فكري اي خطرناك تر از خيالبافي وجود داشته باشد،اما من با ترديد از خود پرسيده ام اگر به اين فعاليت فكري نپرداخته بودم،اصلا مي توانستم رمان بنويسم يا نه .از طريق همين خيالبافي بود كه ياد گرفتم به داستانهاي خيالي علاقمند شوم، به تفصيل به اثري فكر كنم كه آفريده تخيل من است، و در جهاني زندگي كنم كه يكسره بيرون از جهان زندگي مادي خود من قرار گرفته است .ترولوپ


پیوند پاک ، پیوندی ابدی است . اُرد بزرگ


این تاج مرد خندان این تاج گل سرخ را من خود بر سر نهادم . من خود خندهء خویش را مقدس خواندم. بهر چنین کاری هیچ کس دیگر را امروز چندان که باید نیرومند نیافته ام . فردریش نیچه


کارهای خود را به دو تا سه تا محصور کن و برآن باش که بر تعداد آنها اضافه نشود... حسابهای خود را مثلا سعی کن از پنج و شش تجاوز نکند تا بتوانی با انگشتان حساب کنی .... خلاصه تنها چیزی که توصیه و تکرار می کنم این است: سادگی ، سادگی ، سادگی . ثوروویک


بشر حق انتخاب ندارد چون محکوم و مجبور به سرنوشت است . فردریش نیچه


هیچ کاری برای انسان سخت تر از فکر کردن نیست. آلبرت اینشتین


آنکه کارش را دوست ندارد خیلی زود پیر می شود . اُرد بزرگ


وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است . جبران خلیل جبران


زندگيت هرچه باشد با آن روبرو شو و آن را در آغوش گير ، از آن دوري مکن و به نامهاي سخت و درشتش مخوان .زندگي آنقدر بد نيست که توهستي . ثورو ويک


کاش میدانستم چه کسی مرا غیبت می کند؟ چه کسی مرا دشمن می دارد؟ و که بد می گوید؟ تا او را سیم و زر فرستادمی که چون کار من می کند از مال من نیز خرج کند و تذکره الاولیاء


بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد . بزرگمهر


توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید. اُرد بزرگ


در دنیا هیچ منظره ای جالب تر از زنی که مشغول پختن غذا برای مرد محبوب خویش است وجود ندارد . توماس ولف


یا به من آزادی بدهید یا مرگ . پاتریک هنری


بشر به دلیل خواست " قدرت " به دنبال شناخت است نه به دلیل تشنگی عقل ناب . فردریش نیچه


موسیقی ای اصیل است که در ورای خود بیانگر ایده ای باشد. شوپنهاور


آنچه اين جهان واقعاً بدان نياز دارد محبت بيشتر و كاغذبازي كمتر است. پرل بيلي


تاراج و شورش هیج گاه بهانه تاراج و شورش دیگر نیست . اُرد بزرگ


در میان آتش و زنها افتادن هر دو یکی است. پنتاگوراس


مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : "چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! " . زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد " لباست کو؟! " و از بی پناه سوال نمی کند " خانه ات کجاست ؟! " . جبران خلیل جبران


تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازۀ تنهایی قابل رفاقت باشد . تورو


آنانیکه خویی جانور گونه دارند و تنها در پی زدودن گرفتاریهای خویشتن و یا گهگاه افزایش قلمروی زمینی خویش هستند بزهکاران روزگارند. باید گفت نشانه آنها بر گیتی هم تراز ریگ کوچکی در کرانه دریای بشری نیز نخواهد بود . اُرد بزرگ


در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید. تئودور روزوست


بد نژادان و بدگوهران خطاکار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند . بزرگمهر


میوه کشتن ، کشته شدن است . اُرد بزرگ


بشر را مشتاق زندگی ساده و همراه با ریاکاری اخلاق گرایانه می بینم . فردریش نیچه


در جواني آنگاه که رؤياهايمان با تمام قدرت درما شعله ورند خيلي شجاعيم ولي هنوز راه مبارزه را نمي دانيم ، وقتي پس از زحمات فراوان مبارزه را مي آموزيم ديگر شجاعت آن را نداريم . پائولو کوئيلو


وقتی در زندگی به داشتنی های خود فکر می کنیم خود را خوشبخت و زمانی که به نداشته می اندیشیم خود را بدبخت حس می کنیم . پس خوشبختی ما در تصور خود ماست . تناجیو


چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را . جبران خلیل جبران


کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم . نادر شاه افشار


اگر با شخص مباحثه کنیم و تمام قدرت استدلال و بیان خود را به کار اندازیم چقدر تلخ و خشمگین خواهیم شد وقتی که بفهمیم طرف نمی خواهد بفهمد و ما با اراده او سر و کار داریم. از اینجاست که منطق بی فایده است. شوپنهاور


غروب جان آدمی ، سپیده دمی به جهان دیگر است . اُرد بزرگ


دیوانگی محض است که کسی برای آنکه ثروتمند بمیرد ، زندگی خود را چون فقرا و بیچارگان به سر آورد . یورتن


با دیگران بودن آلودگی می آورد . فردریش نیچه


میان انسان و شرافت رشتۀ باریکی وجود دارد و اسم آن قول است .توماس براس


اندرز پیران ، بیشتر زمان ها مملو از خون و درد است که بدبختانه جوان از فهم آن ناتوان است . اُرد بزرگ


خود را بشناس و بر روح خویش فرمانروایی کن . در این صورت می توانی امیدوار باشی که روزی مقتدر و سعادتمند خواهی شد .تنسون


بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است . بزرگمهر


روز های خوش برای کژاندیش بسیار کوتاه و روز کیفر بسیار دراز . اُرد بزرگ


انسان همان جايى است كه تصميم مى گيرد باشد. سارتو


هر آنکه خردمندتر است اهریمن بیشتر به او حمله می کند . در میدان جنگ و آورد او هزاران فتنه و افسون کشته شده را خواهی دید . اُرد بزرگ


ستون تمدن , كتاب و مطبوعات است. پلو تارك


اگر در دل شوق و عشق داری از زندگی خود بهره بسیار به دست آر چون عشق همواره آدمی را به سوی کمال راه می نماید. پل نیسن


بشر برای فرار از خدا طبیعت را عامل همه چیز می داند و قانونی در طبیعت در کار نیست بلکه پدیده های طبیعی به دلیل قدرت به وجود می آیند . فردریش نیچه


اغلب مردم نیمی از عمر را صرف بدبخت نمودن نیم دیگر می نمایند . شان فور


آدم مادیگرا جادهای احساسش ، کم رفت و آمد است . اُرد بزرگ


روزنامه ها دائرةالمعارف های زندگی جهانند . همه چیز را از چهار گوشۀ جهان بریا ما نقل می کنند . تراین وادارلز


آه و بردباری ، ریشه هر دیوزاد ، و بد خویی را ، خواهد کَند . ارد بزرگ


برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است . بزرگمهر


هیئت های مسیحی وقتیکه به سرزمین ما آمدند دارای آیین مقدس بودند و ما صاحب زمین بودیم ، اکنون آنها مالک زمین هستند و ما دارای آیین مقدس . یک دهقان آفریقایی


اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . جبران خلیل جبران


سرآمد دشواری و سختی دانایست و دانا چشم خویش را بر بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست . اُرد بزرگ


بشر امروز در پرستش بتان می زید بتان عرصهء اخلاق بتان گستره سیاست بتان عرصه فلسفه.خدایانی کاملا" باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند . فردریش نیچه


در هر کجا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید . تئودور وزد


بدخو ، عمرش کم است . اُرد بزرگ


میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند . نادر شاه افشار


بشر ، حیوان بکار برندۀ ابزار است . در هیچ نقطه ای او را بدون ابزار نمی توان یافت . با نداشتن ابزار در حکم هیچ است و با داشتن آن همه چیز . توماس کارلایل


زندگی حتی با عشق گم شده نیز شیرین تر از زندگی بی عشق است . تاگور


زیبارویی که می داند ، زیبای ماندنی نیست ، پرستیدنی است . اُرد بزرگ


هرکس نبوغی دارد ، اما اغلب فقط برای چند دقیقه


خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است . اُرد بزرگ


بسياری از دين ها به شيشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بينيم، اما خود، ما را از راستی جدا می كنند . جبران خلیل جبران


تنها به قصد دست یافتن به امور محال است که بشر می تواند به بالاترین حد امور ممکن دست یابد. سنت بور


افزایش ناگهانی مردم سبب کاهش ادب ،فرهنگ و فرهیختگی می گردد آنهم از آن رو که نسل و تبار پیش از آن نمی تواند بایستگیها و وظایف خویش را همچون آموزگار بدرستی انجام دهد . اُرد بزرگ


باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست . بزرگمهر


انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پيش رفته و راه بشريت را روشن می سازد . جبران خلیل جبران


خاموشی بیشه نبرد ، فریادها در سینه دارد . اُرد بزرگ


هرگز نباید چیزی را که نمی توانید بهتر از آن را جایگزینش سازید از بین ببرید . پلورک


اگر عینک عادت ندارید عینک تجربه را به چشم بزنید و اگر عینک عادت دارید روی آن باز هم عینک تجربه را به چشم بزنید . پی یرژانه


آدمی برای شک کردن آفریده نشده ، برای پرسیدن آفریده شده . یانگ


آغاز هر روز، نو شدنی دوباره است ، و زمانی برای پویایی بیشتر . اُرد بزرگ


كسي به حساب مي آيد كه ديگران را به حساب بياورد. فوربس


با رنج عمیق درون ، آدمی از دیگران جدا می شود و والا می گردد . فردریش نیچه


وقتي با انگشت به كسي اشاره مي كنيم ، به ياد داشته باشيم كه سه انگشت ديگر به طرف خودمان بر گشته اند . فن لوبرتيس


اهل خرد و فرهنگ همیشه زنده اند . اُرد بزرگ


به بسیار گفتن آبروی خود مبر . بزرگمهر


امر سياست در ايجاد فرصت نيست , بلكه از فرصت اسفاده كردن است . رایش اول


آسودگی مادر هر روانشناسی است. آنگاه آیا هر روانشناسی تباهی است؟ . فردریش نیچه


بداندیش همیشه ، کارش گره می خورد . اُرد بزرگ


گریه در روزهای مصیبت ، چون باران در صحرای سوزان سبب ادامه زندگی می گردد . فرانسوا کوپه


سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام . نادر شاه افشار


باور چیست ؟ از کجا سرچشمه می گیرد ؟ هر باور چیزی را حقیقی انگاشتن است . فردریش نیچه


نادان همیشه از آز و فزون خواهی خویش خسته است . اُرد بزرگ


هیچ مریضی ، مریضتر از کسی نیست که روز تعطیلش بیمار شده باشد . بیل وگان


اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .
که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . جبران خلیل جبران


آتشی که جسم و جان را می سوزاند غالباً به دست خودمان روشن شده است . بروکتر


بدگمان کسی است که خیال می کند تمام مردم دنیا به بدی او هستند . باب بارکر


هیچ سرزمین سختی نمی تواند مانع جوشیدن چشمه هنر و دانش ایرانیان گردد . شاه اسماعیل سامانی


کسی که شجاعت ندارد ، در او حقیقت نیز موجود نیست و کسی هم که حقیقت ندارد ، صاحب فضیلتی نیست. سر والتر اسکات


مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید . اُرد بزرگ


بیزاری بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید . بزرگمهر


سعادت آن نیست که انسان خود به خود دوست داشته باشد ، بلکه عبارت از این است که غرور آمیخته با نفرتی اقناع شود . سعادت رسیدن به لحظاتی است که انسان دوست می دارد در کنار کسی که دوست می دارد بسر برد . توماس مان


باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است . فردریش نیچه


هنگامیکه امید در کسی بمیرد کینه و انتقام در او زنده می گردد ، هرقدر امید کمتر باشد ، عشق بزرگتر است . ترنس


مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد . اُرد بزرگ


هر چه بیشتر عمر می کنم بیشتر اطمینان پیدا می کنم که تفاوت عمده انسانها ، تفاوت بین انسان ضعیف و قوی ، بین انسان بزرگ و کوچک میزان توانایی یا اراده استوار و خلل نا پذیر آنهاست . به این معنی که انسان قدرتمند هنگامی که هدفی را برای خود مشخص می کند دو راه بیشتر پیش رو ندارد : یا مرگ یا پیروزی. توماس فاول باکستون


باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد . فردریش نیچه


هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟! . جک لندن


چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید با یادشان اندیشه هواخواهان خویش را گرما دهند . اُرد بزرگ


چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران


بايد در محدوده ي امكانات زميني بيافرينيم، و در آفرينش به زمين وفادار بمانيم . فردریش نیچه


زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن . جان دیوی


برای ارواح بشری چه چیزی بالاتر از این است که در هر رنج و محنتی غمخوار یکدیگر و در هر شادی شریک خنده های هم و در خلوت خاطرات یکدیگر تنها تصاویر ماندگار و ابدی وجود هم باشند . جرج الیوت


آنگاه که سندانی ، پا برجا باش ، روزی که چکش گشتی محکمتر بکوب . جان قلوریو


یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد . سر والتر اسکات


اراده زندگي برتر و نيرومند تر در مفهوم ناچيز نبرد براي زندگي نيست، بلكه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است! . فردریش نیچه


به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خلیل جبران


فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است . اُرد بزرگ


بیهوده گویان پند آموزند ، زیرا هشیاران عیب ایشان را به دیده می نگرند و از بیهوده گویی می پرهیزند . بزرگمهر


زن مانند شیشۀ ظزیف و شکستنی است . هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید . زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند . سروانتس


باری ؛ بدترین چیز خرداندیشی ست. به راستی ؛ شرارت به که خرداندیشی! . فردریش نیچه


هواخواه مرگ در راه سربلندی وطن یا با قهرمانی به شهادت می رسد یا زندگی شرافتمندانه ای بدست می آورد. جمال الدین اسدآبادی


تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم . نادر شاه افشار


میزان کارایی شما هر چه باشد ، توانایی های بالقوه شما بیشتر از آن است که تا کنون به فعل در آمده است. جیمز تی. مک کی


از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس . ارد بزرگ


شمشیر می تواند روح را از بدن جدا سازد ، ولی هرگز نمی تواند عقیده ای را از مغز کسی بیرون کند . کالون


آنکه راستی نپوید گرفتار آمیزش با اهریمن است ، فرزند این آمیزش فتنه است و شورش . اُرد بزرگ


من نمی دانم پدربزرگم که بود ، اما به این نکته بیشتر اهمیت می دهم که بدانم نوادۀ او چه کسی خواهد شد . آبراهام لينكلن


براستی آيا اين خداوند است که انسان را آفريده است يا عکس آن؟
خداوند، درهای فراوانی ساخته که به حقيقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ايمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نيکی در انسان بايد آزادانه جريان و تسرِی يابد . جبران خلیل جبران


تمام سرمایه های خود را یک جا جمع کنید ، همه استعدادهای خود را گرد آورید ، تمام نیروهای خود را آرایش دهید و همه توانایی های خود را برای تسلط روی حداقل یک زمینه کاری متمرکز کنید. جان هاگای


بد خو چنان به رنج اندر است که از زندگانی و تندرستی و خواسته لذت نمی برد . بزرگمهر


برادران آیا من سنگدل ام ؟ باری من می گویم : هرچه را که افتادنی ست می باید بیشتر زور داد!
هر چه امروزین است می افتد و بر می افتد ! چه کس می خواهد آن را نگاه دارد ؟ باری من - می خواهم آن را بیشتر زور دهم !
می شناسید شهوتی را که سنگ را به ژرفناهای تند شیب فرو می غلتاند ؟
بنگرید این انسان های امروزین را که چه گونه به ژرفناهای من فرو می غلتاند ؟
برادران من پیش درامد بازیگرانی بهترام یک سر مشق از سرمشق من پیروی کنید !
و به آن کس که پرواز نمی آموزید تندتر افتادن آموزید! . فردریش نیچه


راز قدرت واقعی در این است : با تمرین کردن مداوم یاد بگیرید که چطور توانایی های خود را هدر ندهید و در هر لحظه آنها را بر یک نقطه متمرکز کنید. جیمز آلن


اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای او را خوار مساز ، بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی . اُرد بزرگ


هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن . آندره ژید


رَد راستی ، رَد خویشتن است . اُرد بزرگ


هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند ... نادر شاه افشار


هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می رسد. توماس کارلایل


همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد . اُرد بزرگ


بهترین خو سازش و آشتی خواهی است . بزرگمهر


اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد . جبران خلیل جبران


صداقت نخستين بخش كتاب عشق است . توماس جفرسون


بدترين خوانندگان کتاب آنانی اند كه چون «سربازان غارتگر» عمل مي كنند، يعني از هر جا كه دستشان برسد تكه يي بر مي دارند . فردریش نیچه


میدان جنگ فرصت مطالعه به کسی نمی دهد ، هرکس هر چه می داند باید به کار برد . جواهر لعل نهرو


شما تبدیل به همانی می شوید که تجسم می کنید . جیم کتکارت


هر آرزویی بدون پژوهش و تلاش ، به سرانجام نخواهد رسید . اُرد بزرگ


جایی هست که جز تو هیچ کس آن را پر کند و کاری هست که جز تو هیچ کس قادر به انجامش نیست. اسکاول شین


فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . اُرد بزرگ


ميان آدميان چيزي نيست جز ديوار هايي كه خود ساخته اند . تولستوي


گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند . نادر شاه افشار


پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است . اُرد بزرگ


توانگر راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است . بزرگمهر


برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند . فردریش نیچه


گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند .
به گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . جبران خلیل جبران


زبان یگانه آلت تیزی است که با استعمال زیاد تیزتر می گردد . واشنگتن ایروینگ


الگوی انسانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست . اُرد بزرگ


باور کردن دروغیکه انسان صد بار شنیده آسان تر از حقیقتی است انسان حتی یکدفعه هم آن را نشنیده است . جان کایزل


به گذشتۀ خود هرگز نمی اندیشم مگر آنکه بخواهم از آن نتیجه ای بگیرم . جواهر لعل نهرو


هنگامی که همه مانند یکدیگر می اندیشند، در واقع کسی نمی اندیشد. والتر لیمپن


گاهی برای رسیدن به پیشرفت می بایست راه سخت کوهستان را برگزینیم . اُرد بزرگ


بوزینه در برابر انسان چیست ؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایهء شرم دردناک.
روزگاری کفران خدا بزرگترین کفران بود. اما خدا مرد و در پی آن این کفرگویان نیز بمردند.
براستی انسان رودی است آلوده. دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت.
آن ساعت که می گویید : چه سود از دادگری ام که خویش را همچون شعله و ذغال نمی بینم . حال آنکه دادگر همچون شعله است و ذغال.
چه سود از رحم ام ؟ مگر رحم همان صلیبی نیست که بر آن آن دوستار بشر را میخکوب کرده اند؟
اما رحم من کجا و به صلیب کشیده شدن کجا ... . فردریش نیچه


انسان در موقعیکه تمام دارایی خود را از دست بدهد تمام دوستان از میان می روند . وتوشن


بخشیدن تخت و اورنگ به خویشاوندان ، از زبونی است . اُرد بزرگ


آنكه پرنده نيست نبايد بر پرتگاهها آشيان سازد . نيچه


آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند . تاگور


پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد . اُرد بزرگ


خشمگین شدن انتقام خطاهای دیگران را از خود گرفتن است . والتر پوپ


بلند پروازی من آنست که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید . فردریش نیچه


جایگاه ارزیابی و نقد شما بر کارکرد دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گام شما برای سازندگی باشد . ارد بزرگ


ای مهر مادری که مقدس ترین محبت ها هستی ، از وصف عظمت آسمانی تو زبان زمینی ما عاجز است . وباهاروف


سعادت را باید در بین راه پیدا کرد نه انتهای جاده ، چون در آنجا سفر به پایان رسیده و دیگر دیر شده است . وقت برای سعادتمند بودن امروز است نه فردا . جیمز بادید


دنیا آن قدر وسیع است که برای همه ی مخلوقات جایی هست، پس به جای اینکه جای کسی را بگیرید تلاش کنید جای واقعی خود را بیابید . چارلی چاپلین


شکنجه ها عشق به شما روا می دارد تا به رازی که در دلهایتان نهفته است پی برید و بدین وسیله جزئی از قبل حیات باشید . جبران خلیل جبران


اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند . اُرد بزرگ


برخلاف ‹‹انديشه هاي مدرن›› درباره ي زن و مرد، آموزش واقعي در مورد رابطه ي جنس ها را بايد در فرهنگ هاي شرقي يافت . فردریش نیچه


از ستایش و عیب جویی مردمان ، هیچکدام را نباید محک حقیقت شمرد ولی از هردوی آنها می توان به عنوان محک برای شخص خود استفاده کرد . واتلی


آنان که زندگانی را بستری از گلهای سرخ می دانند ، همیشه از خارهای آن شکایت دارند . ویلیام آلن وایت


میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . اُرد بزرگ


اگر می توانستید شگفتی های دل تان را در برابر معجزه های هر روزه زندگی ماندگار سازید، دردهای خویش را از شادی های تان کمتر شگفت انگیز نمی یافتید، و اگر فصل های دلتان را پذیرا شوید بدانگونه که فصل های کشتزارهای تان را پذیرا هستید، آنگاه زمستان های اندو ه خویش را با خوش دلی به نظاره می نشستید . جبران خلیل جبران


هوش و استعداد خود را پرورش ده ولی نه از راه مطالعه صرف بلکه به وسیله تفکر توام با عمل ، تمايل اکثر فضلا به مطالعه شبيه تلمبه است ، خالي بودن مغزهاي خودشان موجب می شود که افکار مردم ديگر را به سوي خود بکشند؛ هرکس زياد مطالعه کند به تدريج قدرت تفکر را از دست می دهد. شوپنهاور


اگر باخردی ، هرگز گرد بدی مگرد ، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و درونش پاکیزه و نیک باشد . بزرگمهر


امیدوار مباش دیگران همراهیت کنند ، تنها به درمان دردهای روزگار خویش بیاندیش . اُرد بزرگ


با سنگهایی که در سر راهت میگذارند هم میتوانی چیز قشنگی برای خود بسازی . اِریک کِستنِر


مردم دنیا همچون دیوانگان کور و کر ، به جان هم می افتند و یکدیگر را ندیده و نشناخته می درند و بر این دیوانگی نام جنگ افتخار می گذارند . ویلیام تن


انسان باید بهتر و شریرتر شود : من چنین می آموزانم ! شریرانه ترین چیز برای بهترین چیز در ابرانسان نیاز است . فردریش نیچه


پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران


به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد . اُرد بزرگ


كسانيكه حقيقت را درك كرده اند با افرادي كه حقيقت را دوست دارند برابر نيستند . شاتوبريان


رایزنی با خردمندان ، پیروزی در پی دارد . اُرد بزرگ


مردها به سه دسته تقسيم ميشوند: خوش قيافهها ، باهوشها و اكثريت. اف. جي. بنسون



منبع : http://sites.google.com/site/godfether/

جملات زیبای بزرگان به زبانهای فارسی و فرانسه



La vie est un scénario dont le comédien tente en vain d'être l'auteur . Robert SABATIER

زندگی یک سناریو است که دران کمدین بیهوده سعی می کند مولف باشد . ربرت ساباتر




Se mettre en accord avec l'univers, nous protégera de toutes sortes d'angoisses. Orod le grand

نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید . ارد بزرگ




Voilà, pour moi, ce qu'est la mort. Mon envie de mourir n'est pas du tout morbide ; c'est une soif de soleil et d'eau claire ; c'est la rencontre ; les grandes vacances . Abbé PIERRE

اینست تفسیر من از مرگ، تمایل من به مرگ ناخوشی نیست، تشنگی برای خورشید و آب زلال است ، ملاقات است ، تعطیلات طولانی. پیرآبه




Jamais le soleil ne voit l'ombre . Léonard De Vinci

خورشید هرگز سایه را نمی بیند . لئونارد داوینچی




Qui blâme la peinture blâme la nature . Léonard De Vinci

کسی که نقاشی را سرزنش می کند در واقع طبیعت را سرزنش کرده است . لئونارد داوینچی




Le ciel n'est bleu que par convention, mais rouge en réalité. Alberto Giacometti

اسمان بطور قراردادی آبی است ولی در واقع قرمز . آلبرتو ژیاکومتی




La prospérité est le lien de l'amour . William Shakespeare

موفقیت با عشق ارتباط مستقیم دارد . ویلیام شکسپیر




Celui qui offre ne perd pas, il est toujours en train de gagner. Orod le grand

بخشنده از دست نمی دهد او همواره در حال بدست آوردن است . ارد بزرگ




L'humour est une tentative pour décaper les grands sentiments de leur connerie . Raymond Queneau

بذله گویی کوششی است برای فراموش کردن بیهودگی . ریموند کوآنو




Si l'on ne croit pas à la liberté d'expression pour les gens qu'on méprise, on n'y croit pas du tout . Noam Chomsky

اگر به ازادی بیا ن برای اشخاصی که تحقیرشان می کنیم اعتقاد نداریم به ان ازادی اصلا اعتقاد نداریم .
نوام چومسکی



ترجمه و تحقیق : شکوهه عمرانی
http://www.shirin2.blogfa.com

سخنان زیبا به زبان فارسی و فرانسوی

Le coeur d'un homme d'État doit être dans sa tête Musset Alfred de
Dans les révolutions, il y a deux sortes de gens: ceux qui les font et ceux qui en profitent. Napoléon I

در انقلابات مردم بدو دسته تقسیم میشوند انهاییکه انقلاب می کنند وانهاییکه از انقلاب بهره میبرند. ناپلئون اول

FaNoose EshgH




Un enfant qui accepte sa faute sans qu'on le lui demande, est en train d'expérimenter les premiers pas d'un héro. Orod le grand

کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است . ارد بزرگ

FaNoose EshgH




L'espérance a fui comme un songe, Et mon amour seul m'est resté! .Nerval Gérard de

امید همانند رویا گریخت تنها عشق برایم مانده است. نروال جرارد

FaNoose EshgH




On a remarqué que de tous les animaux, les femmes, les mouches et les chats sont ceux qui passent le plus de temps à leur toilette. Nodier Charles

به این نتیجه رسیده اند که زنان ، مگسها ، و گربه ها موجوداتی هستند که بیشتر از همه وقتشان را به نظافت خود می پردازند. نودیه شارل

FaNoose EshgH




Le temps a laissé son manteau De vent, de froidure et de pluie, Et s'est vêtu de broderie, De soleil luisant, clair et beau. Orléans Charles d'

زمان پالتوی باد سرماو باران را کنار گذاشت و لباسی از گل، خورشید درخشان ،روشن و زیبا بتن کرد اورلان شاردو

FaNoose EshgH




Je réponds ordinairement à ceux qui me demandent raison de mes voyages: que je sais bien ce que je fuis, mais non pas ce que je cherche. Montaigne

در پاسخ به انهایی که دلیل مسافرتهایم را میپرسند جواب من اینست که من میدانم ازچه میگریزم ولی نمیدانم در جستجوی چه هستم . مونتین

FaNoose EshgH




Peu d'amitiés subsisteraient, si chacun savait ce que son ami dit de lui lorsqu'il n'y est pas . Blaise Pascal

دوستی ها بندرت دوام پیدا میکرد اگر کسی میدانست که دوستش در غیاب وی چه می گوید . بلز پاسکال

FaNoose EshgH




Le plus grand secret caché des politiciens, c'est de suivre les réflexions du peuple. Orod le grand

مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ


FaNoose EshgH



Parle si tu as des mots plus forts que le silence, ou garde le silence . Euripide

صحبت کن اگرسخنانت قوی تراز سکوت است در غیر اینصورت سکوت کن . اوری پید

FaNoose EshgH




L'un des charmes absolus de notre époque est d'avoir rendu l'économie romanesque, et le roman économique . Arnaud Viviant

یکی از جاذبه های مطلق قرن ما اینست که اقتصاد را رمانتیک کرده اند و رمان را اقتصادی . ارنو ویویان

FaNoose EshgH




Un héros n'est pas plus brave qu'un homme ordinaire, mais il est brave quelques minutes de plus . Ralph Waldo Emerson

یک قهرمان شجاع تر از یک انسان معمولی نیست ولی چند دقیقه بیشتر شجاع است . رالف والدو امرسون

FaNoose EshgH




Je ne connais pas d'habit plus beau que les bonnes paroles. Orod le grand

تن پوشی زیباتر از سرشت و گفتار نیکو سراغ ندارم . ارد بزرگ


FaNoose EshgH



la simplicité est la sophistication suprême . Léonard De Vinci

سادگی بالاترین حد پیچیدگی است . لئونارد داوینچی


FaNoose EshgH



Qui pense peu se trompe beaucoup . Léonard De Vinci

کسی که کم فکر می کند زیاد اشتباه می کند . لئونارد داوینچی


FaNoose EshgH



Ne pas prévoir, c'est déjà gémir. Léonard De Vinci

پیش بینی نکردن یعنی بزودی نالیدن . لئونارد داوینچی

FaNoose EshgH



Le fer se rouille, faute de s'en servir, l'eau stagnante perd de sa pureté et se glace par le froid. De même, l'inaction sape la vigueur de l'esprit . Léonard De Vinci

آهن در اثر عدم استفاده زنگ میزند ،آب بی حرکت پاکی خود را از دست می دهد و با سرما یخ می بندد . بهمین ترتیب بیکاری اعتبار اندیشه را از بین می برد . لئونارد داوینچی


FaNoose EshgH



Une belle créature qui est consciente que sa beauté n'est pas durable, est un être adorable. Orod le grand

زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست. ارد بزرگ


FaNoose EshgH



La peinture est poésie muette, la poésie peinture aveugle . Léonard De Vinci

نقاشی شعر گنگ است و شعر نقاشی کور . لئونارد داوینچی

FaNoose EshgH




L'espérance a fui comme un songe, Et mon amour seul m'est resté! .Nerval Gérard de

امید همانند رویا گریخت تنها عشق برایم مانده است. نروال جرارد

FaNoose EshgH




On a remarqué que de tous les animaux, les femmes, les mouches et les chats sont ceux qui passent le plus de temps à leur toilette. Nodier Charles

به این نتیجه رسیده اند که زنان ، مگسها ، و گربه ها موجوداتی هستند که بیشتر از همه وقتشان را به نظافت خود می پردازند. نودیه شارل

FaNoose EshgH




Le temps a laissé son manteau De vent, de froidure et de pluie, Et s'est vêtu de broderie, De soleil luisant, clair et beau. Orléans Charles d'

زمان پالتوی باد سرماو باران را کنار گذاشت و لباسی از گل، خورشید درخشان ،روشن و زیبا بتن کرد اورلان شاردو

FaNoose EshgH




Je réponds ordinairement à ceux qui me demandent raison de mes voyages: que je sais bien ce que je fuis, mais non pas ce que je cherche. Montaigne

در پاسخ به انهایی که دلیل مسافرتهایم را میپرسند جواب من اینست که من میدانم ازچه میگریزم ولی نمیدانم در جستجوی چه هستم . مونتین

FaNoose EshgH



Un homme n'est pas malheureux parce qu'il a de l'ambition, mais parce qu'il en est dévoré. . Montesquieu

بشر بدبخت نیست اگر جاه طلب باشدولی بد بخت است اگر جاه طلب افراطی باشد . منتسکیو

FaNoose EshgH



Avec le talent, on fait ce qu'on veut. Avec le génie, on fait ce qu'on peut . Jean-Auguste Ingres

با هوش وذکاوت همه کار میشود کرد . با نبوغ کاری را که میتوان انجام داد . ژان آگوست اینگرز

FaNoose EshgH



La définition du possible est qu'il peut ne pas avoir lieu . Jacques Lacan

تعریف ممکن اینست که میتواند بوجود نیاید . جک لاکان

FaNoose EshgH



Peu d'amitiés subsisteraient, si chacun savait ce que son ami dit de lui lorsqu'il n'y est pas . Blaise Pascal

دوستی ها بندرت دوام پیدا میکرد اگر کسی میدانست که دوستش در غیاب وی چه می گوید . بلز پاسکال

FaNoose EshgH



Le plus grand secret caché des politiciens, c'est de suivre les réflexions du peuple. Orod le grand

مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ

FaNoose EshgH



Celui qui n'a pas vu la beauté de la sagesse, est tombé dans la beauté des individus et ainsi il s'est vidé de tout ce qu'il possédait. Orod le grand

آنکه زیبایی خرد را ندید ، گرفتار زیبایی آدمیان شد و بدین گونه از هر چه داشت تهی گشت . ارد بزرگ

FaNoose EshgH



Un esprit ne peut être en bonne santé que s'il se nourrit de

l'héritage du passé . Pago ignasio taibo

اندیشه نمی تواند سالم باشدمگر اینکه از ثروت گذشتگان بهره مند گردد . پاکو ایگناسیو تایبو

FaNoose EshgH



Quand on évoque la tristesse à une très longue distance, cela
s'appelle de la mélancolie . DenisLachaud

وقتی اندوه را با مسافتی طولانی بیاد می اوریم نامش دلتنگی است. دنیس لوشو

FaNoose EshgH



Les perdants sont les seuls qui chantent la vie
. Luis Sepulveda

بازندگان تنها کسانی هستند که زندگی را اواز می خوانند . لویی سپولودا


FaNoose EshgH



Notre terre nous offre tous les jours des milliers de belles fleurs, mais peu de gens voient la terre. Orod le grand

زمین هر روز هزاران هزار گل زیبا به ما ارزانی می دارد اما کمتر کسی زمین را می بیند . ارد بزرگ

FaNoose EshgH



On ne peut pas apprendre à quelqu'un à être écrivain,
c'est un voyage qu'il doit accomplir seul . Luis Sepulveda

نویسندگی را نمیتوان بکسی یاد داد ، راهیست که بایستی به تنهایی طی کرد . لویی سپولودا

FaNoose EshgH



La vie, c'est aussi des histoires de cul et de loyer, c'est faire les . courses et aller à la laverie. Chris Ware

زندگی همچنین تاریخ های اجاره ، خرید و رفتن به رختشویخانه میباشد . کریس وار


FaNoose EshgH



J'ai toujours vu que pour réussir dans le monde, il fallait avoir l'air fou et être sage.

من همیشه دیده ام که برای موفقیت در دنیا باید به ظاهر دیوانه و لی عاقل بود. منتسکیو شارل

FaNoose EshgH



Adieu! je crois qu'en cette vie Je ne te reverrai jamais. Dieu passe, il t'appelle et m'oublie; En te perdant je sens que je t'aimais. Musset Alfred de

خداحافظ ! من فکر می کنم که درین زندگی هرگز تو را دوباره نخواهم دید. خداوند ترا صدا میزند ومرا فراموش می کند، با از دست دادن تواحساس می کنم که تورا دوست میداشتم. موسه الفرد دو

FaNoose EshgH



Amour est le grand point, qu'importe la maîtresse? Qu'importe le flacon, pourvu qu'on ait l'ivresse? Musset Alfred de

عشق امتیاز بزرگی است چه اهمیتی دارد معشوقه ؟ چه اهمیتی دارد پیاله، اگر مست عشق باشیم . موسه الفرد دو

FaNoose EshgH



On ne badine pas avec l'amour. Musset Alfred de

باعشق شوخی نمی کنند . موسه الفرد دو

FaNoose EshgH



Le coeur d'un homme d'État doit être dans sa tête Musset Alfred de
Dans les révolutions, il y a deux sortes de gens: ceux qui les font et ceux qui en profitent. Napoléon I

در انقلابات مردم بدو دسته تقسیم میشوند انهاییکه انقلاب می کنند وانهاییکه از انقلاب بهره میبرند. ناپلئون اول

FaNoose EshgH




L'un des charmes absolus de notre époque est d'avoir rendu l'économie romanesque, et le roman économique . Arnaud Viviant

یکی از جاذبه های مطلق قرن ما اینست که اقتصاد را رمانتیک کرده اند و رمان را اقتصادی . ارنو ویویان

FaNoose EshgH



Un héros n'est pas plus brave qu'un homme ordinaire, mais il est brave quelques minutes de plus . Ralph Waldo Emerson

یک قهرمان شجاع تر از یک انسان معمولی نیست ولی چند دقیقه بیشتر شجاع است . رالف والدو امرسون


FaNoose EshgH



La peur est la plus terrible des passions parce qu'elle fait ses premiers effets contre la raison ; elle paralyse le coeur et l'esprit . Rivarol

ترس وحشتناکترین هیجانات است زیرا اولین اثرش را در عقل می گذارد ،قلب و اندیشه را فلچ می کند . ربوارول

FaNoose EshgH



Les politiciens sont des répondants ! Mais seulement à des questions qui les intéressent. Orod le grand

اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهایی که دوست دارند ! . ارد بزرگ


FaNoose EshgH



Fais apparaître ce qui sans toi ne serait peut-être jamais vu . Robert Bresson

چیزی را خلق کن که شاید بدون تو هرگز دیده نمیشد . ربرت برسون


FaNoose EshgH



L'erreur est aussi grande de bien parler d'un homme indigne que de mal parler d'un homme vertueux . Léonard De Vinci

تمجید از یک انسان ناشایست بهمان اندازه ی بدگویی از یک انسان شایسته اشتباه است. لئونارد داوینچی

FaNoose EshgH




La vie est comme un livre de comptable : sur la partie droite, les banquiers écrivent les gains, sur la gauche les écrivains écriventpertes . Winshluss

زندگی همانند یک کتاب حساب است در قسمت راست بانکداران سود را مینویسند در قسمت چپ نویسندگان ضرر را می نویسند. وینشلوس


FaNoose EshgH



Celui qui n'a pas vu la beauté de la sagesse, est tombé dans la beauté des individus et ainsi il s'est vidé de tout ce qu'il possédait. Orod le grand

آنکه زیبایی خرد را ندید ، گرفتار زیبایی آدمیان شد و بدین گونه از هر چه داشت تهی گشت . ارد بزرگ


FaNoose EshgH



Un esprit ne peut être en bonne santé que s'il se nourrit de
l'héritage du passé . Pago ignasio taibo

اندیشه نمی تواند سالم باشدمگر اینکه از ثروت گذشتگان بهره مند گردد . پاکو ایگناسیو تایبو

FaNoose EshgH



Quand on évoque la tristesse à une très longue distance, cela
s'appelle de la mélancolie . DenisLachaud

وقتی اندوه را با مسافتی طولانی بیاد می اوریم نامش دلتنگی است. دنیس لوشو

FaNoose EshgH


ترجمه و تحقیق : شکوهه عمرانی

http://www.shirin2.blogfa.com/post-214.aspx


FaNoose EshgH