بعد سوم فر گرد فروتنی 2


جلد نخست کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا

جلد دوم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا

جلد سوم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا

جلد چهارم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا






بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فروتنی*




تا چند اسیر رنگ وبو خواهی شد ؟

چند از پی هر زشت ونکو خواهی شد ؟

گرچشمه ی * زمزمی وگر آب حیات

آخر به دل خاک فروخواهی شد! -* خیام

«زمزم» چاهی ست در مکه

●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● فرگرد فروتنی ●_بخش دوم

تا راه قلندری نپوئی ,نشود

خساره به خون دل نشوئی , نشود

سودا چه پزی؟که تا چو دلسوختگان

__● آزاده « ترک ِخود» نگوئی, نشود ● خیام

●بخش دوم : تواضع و فروتنی از دیدگاه اسلام:

ــ منابع :اخلاق در قرآن جلد دوم ، مکارم شیرازی، ناصری":


_____* کثرت‌گرایی‌ دینی ؛‌ دعوی‌ حقانیت‌ و گفت‌وگوی‌ ادیان‌ *_____

بنا بر آنچه‌ گفته‌ شد، اگر همه‌ ادیان‌ به‌ صورت‌ اصیلی‌ مواجهه‌ با "امر واقع‌" را تجربه‌ می‌کنند، پس‌ هیچ‌ گاه‌ دور نیست‌ اگر به‌ تعارضاتی‌ در میان‌ ادیان‌ برخوریم‌. اما عده‌ای‌ معتقدند که‌ این‌ ادعاهای‌ حقانیتی‌ متعارض‌ در ادیان‌، نظریه‌ کثرت‌گرایانه‌ جان‌ هیک‌ را به‌ چالش‌ می‌کشد، بویژه‌ در جهان‌ پس‌ از یازدهم‌ سپتامبر و در هزاره‌ سوم‌ که‌ مفاهمه‌ و گفت‌وگوی‌ ادیان‌ امری‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌آید. گرچه‌ هیک‌ می‌پذیرد که‌ هر یک‌ از ادیان‌ ادعای‌ حقانیتی‌ دارند که‌ بعضا با دیگران‌ متضاد است‌، به‌ هیچ‌ وجه‌ آن‌ را مانعی‌ در فهم‌ کثرت‌گرایی‌ دینی‌ و همزیستی‌ و هم‌اندیشگی‌ ادیان‌ نمی‌داند.

به‌ نظر وی‌ دیدگاه‌ کثرت‌گرایی‌ دینی‌ تسهیل‌کننده‌ امر گفت‌وگوی‌ میان‌ ادیان‌ است‌. هیک‌ در کتاب‌ تفسیری‌ از دین‌، فصلی‌ را به‌ این‌ مسئله‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. وی‌ یادآوری‌ می‌کند که‌ تعارضهای‌ موجود در ادیان‌، در سه‌ سطح‌ نمودار می‌شود: 1. تعارضهای‌ ناشی‌ از مسائل‌ تاریخی‌، 2. اختلافهای‌ مربوط‌ به‌ واقعیت‌ها و مسائل‌ فراتاریخی‌ و 3. تعارضهای‌ ناشی‌ از دریافتهای‌ متفاوت‌ از "امر واقع‌".

به‌ نظر هیک‌ هیچ‌ کدام‌ از این‌ سه‌ سطح‌ اختلاف‌ به‌ گونه‌ای‌ نیست‌ که‌ کثرت‌گرایی‌ دینی‌ مورد نظر وی‌ را مخدوش‌ کند. هیک‌ معتقد است‌ که‌ تعارضهای‌ گفته‌شده‌، ذاتی‌ دین‌ نیستند. مثلا مسیحیان‌ و مسلمانان‌ درباره‌ رحلت‌ مسیح‌ (ع‌) با یکدیگر توافق‌ ندارند. مسلمانان‌ معتقدند که‌ مسیح‌(ع‌) به‌ صلیب‌ کشیده‌ نشد ولی‌ مسیحیان‌ برعکس‌ بر تصلیب‌ مسیح‌ (ع‌) تاکید دارند. حتی‌ میان‌ پیروان‌ یک‌ دین‌ خاص‌ نیز اختلافاتی‌ شایع‌ است‌. برای‌ نمونه‌ پروتستان‌ها بر این‌ باورند که‌ مسیح‌ (ع‌)، پطروس‌ حواری‌ را به‌ عنوان‌ اولین‌ پاپ‌ برگزید ولی‌ کاتولیک‌ها این‌ باور را نمی‌پذیرند. با وجود این‌ تعارضها و اختلافها چگونه‌ می‌توان‌ به‌ مفاهمه‌ اندیشید؟ هیک‌ معتقد است‌ که‌ این‌ عدم‌ توافقها اگر از نوع‌ تاریخی‌ باشد، با کاربرد متدهای‌ تاریخی‌ قابل‌ حل‌ است‌. درواقع‌ بسیاری‌ از این‌ نوع‌ مدعاها هیچ‌ تضمین‌ مستقلی‌ بیرون‌ از سنتی‌ که‌ آن‌ را بیان‌ می‌کند، ندارند. از این‌ رو باید با هر یک‌ از این‌ اختلافها تساهل‌آمیز و مداراجویانه‌ برخورد کرد ؛ بویژه‌ هنگامی‌ که‌ آنها موضوع‌ اصلی‌ آن‌ دین‌ نیستند، یعنی‌ اگر آنها را از دین‌ مورد نظر بگیریم‌، اصل‌ آن‌ دین‌ زیر سؤال‌ نمی‌رود. یا مثلا نامها و عنوان‌هایی‌ که‌ هر یک‌ از ادیان‌ به‌ فراخور دریافت‌ و فهم‌ خود از "امر واقع‌" بر آن‌ نهاده‌اند، اگرچه‌ متفاوت‌ و حاکی‌ از تعارض‌ در سطح‌ برداشتهاست‌، دلیل‌ حقانیت‌ یکی‌ بر دیگری‌ نیست‌. هیک‌ می‌گوید: "منظورم‌ از کثرت‌گرایی‌ این‌ است‌ که‌ سنت‌های‌ دینی‌ بزرگ‌ عالم‌ که‌ از درون‌ شیوه‌های‌ فرهنگی‌ مختلف‌ سر برآورده‌اند، دربردارنده‌ ادراکات‌ ما راجع‌ به‌ حقیقت‌ غایی‌ هستند و در درون‌ هر یک‌ از آنها تحول‌ بشر از خودمحوری‌ به‌ سوی‌ حقیقت‌محوری‌ صورت‌ می‌پذیرد. بنابراین‌ تفاوتها و تعارضهای‌ موجود در ادیان‌ از گونه‌ای‌ نیست‌ که‌ مانع‌ همزیستی‌ و گفت‌وگوی‌ ادیان‌ شود بلکه‌ اگر بپذیریم‌ که‌ حقیقت‌ غایی‌ یا "امر واقع‌ در خود" فراسوی‌ دسترس‌ سخن‌ و ذهن‌ هر یک‌ از ماست‌، براحتی‌ می‌توان‌ به‌ گفت‌وگویی‌ سازنده‌ و پربار در میان‌ سنت‌های‌ دینی‌ مختلف‌ اندیشید.ناگفته پیداست که تواضع و فروتنی نقطه مقابل تکبر و فخرفروشی است و جدا سازی بحثهای کامل این دو از یکدیگر مشکل یا غیر ممکن است و لذا هم در آیات و روایات اسلامی و هم در کلمات بزرگان اخلاق این دو به یکدیگر آمیخته شده است، نکوهش از یکی ملازم تمجید و ستایش از دیگری است و ستایش از یکی همراه با نکوهش از دیگری می باشد، درست مثل اینکه بحثهای مربوط به ستایش و تمجید از علم جدای از نکوهش از جهل نیست و نکوهش از جهل همراه ستایش علم است.با این حال مفهوم این سخن آن نیست که ما بحثهای مربوط به تواضع را نادیده گرفته و به آنچه در بحث زشتی تکبر و استکبار گفتیم بسنده کنیم. بخصوص اینکه نسبت بین تکبر و تواضع به اصطلاح نسبت میان ضدین است نه وجود و عدم. هم تکبر یک صفت وجودی است و هم تواضع و هر دو در مقابل یکدیگر قرار دارند، نه از قبیل وجود و عدم که سخن از یکی الزاما همراه با نفی دیگری باشد.

در روایات اسلامی نیز به این معنی اشاره شده است از جمله از علی(ع) می خوانیم: «ضادوا الکبر بالتواضع; به وسیله تواضع با تکبر که ضد آن است مقابله کنید».

با این اشاره به قرآن باز می گردیم و آیات مربوط به مساله تواضع را گلچین کرده، مورد بررسی قرار می دهیم(هر چند آیاتی که به کنایه یا به ملازمه به آن اشاره می کند بیش از اینها است).

1- یایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین... (سوره مائده،آیه 54)

2- و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره فرقان،آیه 63)

3- واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین (سوره شعراء،آیه 215)

ترجمه=1-ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد(به خدا زیانی نمی رساند;) خداوند به زودی جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.

2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند; و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند).

3- (ای پیامبر) بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر(و نسبت به آنها تواضع و مهربانی کن).

تفسیر و جمع بندی:در نخستین آیه مورد بحث سخن از گروهی از مؤمنان به میان آمده که مشمول فضل و عنایات الهی هستند هم خدا را دوست می دارند و هم محبوب پروردگارند.

یکی از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة علی المؤمنین) و در برابر کافران نیرومند و قوی هستند (اعزة علی الکافرین).

«اذلة » جمع «ذلول » و «ذلیل » از ماده «ذل » (بر وزن حر) در اصل به معنی نرمی و ملایمت و تسلیم است در حالی که «اعزة » جمع «عزیز» از ماده «عزة » به معنی شدت است، حیوانات رام را «ذلول » می گویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل » در آیه ذللت قطوفها تذلیلا اشاره به سهولت چیدن میوه های بهشتی است.گاه ذلت در مواردی به کار می رود که معنی منفی دارد و آن در جایی است که از سوی غیر به انسان تحمیل می شود وگرنه در ماده این لغت مفهوم منفی ذاتا وجود ندارد(دقت کنید).

به هر حال آیه فوق دلیل روشنی بر اهمیت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعی که از درون جان انسان برخیزد و برای احترام به مؤمنی از مؤمنان و بنده ای از بندگان خدا باشد.

در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خداست که در طی آیات سوره فرقان از آیه 63 تا آیه 74 دوازده فضیلت بزرگ برای آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان می دهد همان گونه که «تکبر» خطرناک ترین رذائل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل می باشد، می فرماید:

«بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند» (و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا)

«هون » مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در اینجا به خاطر تاکید است، یعنی آنها چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شده اند و به همین دلیل در ادامه آیه می فرماید: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند)».و در آیه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست می فرماید: «والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما; آنها کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند(و به بندگی و عبادت می پردازند)».

«راغب » در کتاب «مفردات » می گوید: «هون » دو معنی دارد یکی از آنها خضوع و نرمشی است که از درون جان انسان بجوشد که این شایسته ستایش است(سپس به آیه مورد بحث اشاره می کند) و در حدیث نبوی آمده است المؤمن هین لین. دوم خضوع و تذللی است که از سوی دیگری بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.ناگفته پیداست که منظور از الذین یمشون علی الارض هونا این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفی هرگونه کبر و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن که ساده ترین کار است آشکار می شود، زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا به لای گفتار و حرکات انسان نشان می دهند تا آنجا که در بسیاری از مواقع از چگونگی راه رفتن انسان می توان به بسیاری از صفات اخلاقی او راه برد.آری عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستین نشانشان همان تواضع است، تواضعی که در تمام ذرات وجودشان نفوذ کرده و حتی در راه رفتن آنها آشکار است و اگر می بینیم خداوند در آیه 37 سوره اسراء به پیامبرش دستور می دهد «و لاتمش فی الارض مرحا; روی زمین با تکبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نیست بلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگی و عبودیت خداست.

در سومین آیه روی سخن رابه پیامبر(ص) کرده،می فرماید:«بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند پایین بیاور و(تواضع و محبت کن); واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین

«خفض » بر وزن «خشم » در اصل به معنی پایین آوردن است و «جناح » به معنی بال می باشد. بنابراین «و اخفض جناح » کنایه از تواضع آمیخته با محبت است، همان گونه که پرندگان هرگاه می خواهند به جوجه های خود اظهار محبت کنند بال و پر خود می گسترانند و آنها را زیر بال و پر می گیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصون بمانند و هم از تشتت و پراکندگی حفظ شوند، پیامبر اسلام(ص) نیز مامور بود بدین گونه مؤمنان را زیر بال و پر خود بگیرد!این تعبیر بسیار ظریف و پر معنی نکات مختلفی را در عبارت کوتاهی جمع کرده است.

جایی که پیامبر مامور به تواضع آمیخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تکلیف افراد امت روشن است چرا که پیغمبر سرمشق و الگو و «اسوه » برای همه امت است.

شبیه همین تعبیر در آیه 88 سوره حجر نیز آمده است آنجا که می فرماید: واخفض جناحک للمؤمنین که باز مخاطب در آن شخص پیامبر است و مامور می شود برای مؤمنان «خفض جناح » و تواضع آمیخته با محبت داشته باشد.شبیه این تعبیر با اندک تفاوتی در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا که می فرماید: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهای خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعی آمیخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».از مجموع آنچه در آیات فوق آمده به خوبی استفاده می شود که قرآن مجید نه تنها تکبر و استکبار را مورد مذمت قرار داده، بلکه نقطه مقابل آن یعنی تواضع و فروتنی را با تعبیرات گوناگون مورد تمجید قرار داده است.

تواضع و فروتنی در روایات اسلامی=در منابع شیعه و اهل سنت احادیث فراوانی در مورد تواضع به چشم می خورد که بعضی در باره اهمیت تواضع است و بعضی در باره علامت و آثار متواضعان و یا ثمره تواضع و حد و آداب آن می باشد.در اهمیت تواضع تعبیرات بسیار جالبی در روایات آمده:

1- در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم: روزی فرمود: «مالی لااری علیکم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه می شود که شیرینی عبادت ر در شما نمی بینم؟ عرض کردند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواشع است!»ناگفته پیداست حقیقت عبادت نهایت خضوع در برابر پروردگار است. کسی که شیرینی خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است.

2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان(ع) آمده است: «علیک بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع که از برترین عبادات است ».

3- از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که فرمود: «التواضع نعمة لایحسد علیها; تواضع نعمتی است که سبب حسادت دیگران نمی شود».معمولا هر نعمتی نصیب انسان می شود مزاحمت های حسودان افزوده می گردد و گاه این حسادت چنان فضای زندگی را تنگ می کند که زندگی بر صاحب نعمت مشکل می شود، ولی تواضع از این قاعده کلی مستثنی است، نعمتی است که حسادت حسودان را برنمی انگیزد.

این بحث دامنه دار را با حدیث دیگری از نبی اکرم(ص) پایان می دهیم:

4- «یباهی الله تعالی الملائکة بخمسة: بالمجاهدین، والفقراء، والذین یتواضعون لله تعالی، والغنی الذی یعطی الفقراء و لایمن علیهم، و رجل یبکی فی الخلوة من خشیة الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات می کند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نیازمندانی که دین خود را به دنیا نمی فروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع می کنند و ثروتمندانی که بی منت به مستمندان کمک می نمایند و کسی که در خلوت از خوف خدا گریه می کند!» در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نیز روایات فراوانی از معصومین به ما رسیده است که چند حدیث پر معنی را در ذیل می آوریم:

در حدیثی از امام امیرالمؤمنین(ع) می خوانیم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبة!; میوه درخت تواضع محبت است و میوه(شوم) تکبر دشنام و ناسزاگویی مردم است!» در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت کارها نظم و سامان می یابد!» روشن است که نظم جامعه جز در سایه همکاری و همدلی حاصل نمی شود و همکاری و همدلی مردم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنها تحمیل کند و یا فخرفروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید، همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت متواضع و پر محبت باشند.

در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) می خوانیم: «التواضع لایزید العبد الا رفعة فتواضعوا یرفعکم الله!; تواضع جز بزرگی بر انسان نمی افزاید پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مقام سازد!». گاه چنین تصور می شود که تواضع انسان را کوچک می کند در حالی که این یک برداشت سطحی و نادرست است، همواره می بینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و دارای عظمت و شخصیت هستند و تواضع بر منزلت آنها می افزاید.

از احادیث اسلامی استفاده می شود که تواضع شرط قبولی عبادات و طاعات است، از جمله در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل کل خیر نفیس و مرتبة رفیعة... و من تواضع لله شرفه الله علی کثیر من عباده... و لیس لله عز و جل عبادة یقبلها و یرضیها الا و بابها التواضع، و لایعرف ما فی معنی حقیقة التواضع الا المقربون المستقلین بوحدانیته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش است و مقام والایی است... و هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیاری از بندگانش شرافت می بخشد... و هیچ عبادتی برای خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اینکه باب آن تواضع است و حقیقت تواضع را جز مقربانی که مستقل در وحدانیت خداوندند درک نمی کنند، خداوند عز و جل می فرماید: بندگان خداوند رحمان کسانی هستند که در زمین با تواضع راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب کنند، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی می گذرند).»این سخن را با حدیثی که از حضرت مسیح(ع) نقل شده است پایان می دهیم. فرمود: «بالتواضع تعمر الحکمة لابالتکبر، کذلک فی السهل ینبت الزرع لا فی الجبل!; به وسیله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد می شود نه با تکبر، همان گونه که زراعت در زمین نرم و هموار می روید نه بر روی کوه!» کوتاه سخن اینکه: تواضع هم در زندگی علمی و فرهنگی انسان اثر می گذارد(چرا که افراد متکبر به خاطر تکبرشان از رسیدن به حق محجوبند) و هم در زندگی اجتماعی(چرا که افراد متواضع از محبوبیت فوق العاده ای در اجتماع بهره می گیرند و همه مردم برای آنها احترام خاصی قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا که روح عبادت، تواضع و کلید قبولی آن فروتنی است.در مورد نشانه های تواضع نیز روایات جالبی در منابع اسلامی وارد شده است، در حدیثی از امام علی بن ابی طالب(ع) می خوانیم: «ثلاث هن راس التواضع: ان یبدء بالسلام من لقیه، و یرضی بالدون من شرف المجلس، و یکره الریا و السمعة; سه چیز است که سرآغاز تواضع است: نخست اینکه انسان هر کس را ببیند ابتدا به او سلام کند و در پایین مجلس بنشیند و تظاهر ریا و سمعه را ناخوش دارد.» .در بعضی از روایات نشانه های دیگری نیز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترک «مراء» و «جدال » یعنی انسان به خاطر برتری جویی با دیگری بحث نکند و دیگر عدم علاقه به اینکه مردم او را بستایند _____________________________

1 - تعریف تواضع= «تواضع » از ماده «وضع » در اصل به معنی فرونهادن است، این تعبیر در مورد زنان باردار که مولود خود را به دنیا می آورند به عنوان وضع حمل گفته می شود و در مورد خسارت و زیان کرد و کمبود تعبیر «وضیعة » به کار می رود و هنگامی که به عنوان یک صفت اخلاقی گفته می شود مفهومش این است که انسان خود را پایین تر از آنچه موقعیت اجتماعی اوست قرار دهد، به عکس تکبر که مفهومش برتری جویی و قرار دادن خویشتن برتر از موقعیت فردی و اجتماعی اوست.بعضی از ارباب لغت «تواضع » را به معنی «تذلل » تفسیر کرده اند و منظور از تذلل در اینجا خضوع و فروتنی و تسلیم است.مرحوم نراقی در «معراج السعادة » در تعریف تواضع می گوید: «تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن کردار و گفتار چندی است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان می کند».

تعبیر به «فروتنی » در فارسی دقیقا همین معنا را می رساند و این مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان می شود.

در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می خوانیم، سؤال کردند: «ما حد التواضع الذی اذا فعله العبد کان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان یعرف المرء قدر نفسه فینزلها منزلتها بقلب سلیم لایحب ان یاتی الی احد الا مثل ما یؤتی الیه، ان رای سیئة دراها بالحسنة، کاظم الغیظ، عاف عن الناس، و الله یحب المحسنین; حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب می شود چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلی دارد: یکی از مراحل آن این است که انسان قدر و موقعیت نفس خویش را بداند و در همان جایگاه با قلب سلیم(و پذیرش درونی) جای دهد، دوست نداشته باشد کاری در باره کسی انجام دهد مگر همانند کارهایی که در باره او انجام می دهند(همان گونه که انتظار احترام از دیگران دارد باید دیگران را محترم بشمارد و هر کاری را از سوی دیگران دون شان خود می شمرد در باره دیگران دون شان بشمر.)»هرگاه بدی از کسی ببیند آن را با نیکی پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» )آنچه در این روایت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه های تواضع است که از طریق آن می توان به تعریف تواضع نیز آشنا شد.در حدیث دیگری از امام باقر(ع) می خوانیم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم علی من لقیت و ان تترک المراء و ان کنت محقا; تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قانع باشی و هرگاه کسی را ملاقات کردی در سلام پیشی بگیری و جر و بحث را رها کنی هر چند حق با تو باشد.»حقیقت این است که تعریف تواضع از نشانه های آن جدا نیست; چرا که یکی از بهترین راه های تعریف یک موضوع، ذکر نشانه های گوناگون آن است(دقت کنید.)

2- تواضع و کرامت انسان!¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

معمولا در این گونه مباحث بعضی راه افراط را در پیش می گیرند و بعضی راه تفریط، مثلا بعضی تصور می کنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند و اعمالی انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سوء ظن پیدا کنند، آن گونه که در حالت بعضی از صوفیه نقل شده است که هنگامی که در یک منطقه به خوشنامی معروف می شدند مرتکب اعمال زشت و قبیحی می شدند تا از نظر بیفتند، مثلا به بی بند و باری در عبادات و خیانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها کنند و شاید این کار را نوعی تواضع و ریاضت نفس می پنداشتند.اسلام اجازه نمی دهد کسی به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانی خویش را پایمال کند، مهم این است که در عین تواضع، شخصیت اجتماعی انسان ضایع نشود و خوار و ذلیل و بی مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود نه تنها چنین اثری نخواهد داشت بلکه به عکس ارزش او در جامعه بالاتر می رود. به همین دلیل در روایات اسلامی از امیرمؤمنان علی(ع) آمده: «بالتواضع تکون الرفعة; تواضع انسان را بالا می برد!» مرحوم «فیض کاشانی » - رضوان الله علیه - تحت عنوان غایة الریاضة فی خلق التواضع می گوید: این فضیلت اخلاقی مانند سایر صفات اخلاقی دارای طرف افراط و تفریط و حد وسط است، حد افراط «تکبر» و حد تفریط «پذیرش ذلت و پستی » و حد وسط «تواضع » است. آنچه صفت فضیلت محسوب می شود و قابل ستایش است همان کوچکی کردن بدون پذیرش پستی و ذلت است، سپس به ذکر مثالی در اینجا می پردازد. می گوید: کسی که سعی دارد بر اقران و امثال خود برتری جوید و آنها را پشت سر اندازد متکبر است و کسی که خود را بعد از آنها قرار می دهد متواضع است، ولی اگر پاره دوزی بر دانشمند بزرگی وارد شود او از جای خود برخیزد و او را به جای خود بنشاند و کفش او را بردارد و پیش پای او جفت کند و تواضعی در(حد یک عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد، این تواضع نیست، نوعی تذلل محسوب می شود، این امر قابل ستایش نیست، چیزی شایسته ستایش است که در حد اعتدال باشد و حق هر کس را نسبت به او ادا کند، در برابر عالم به گونه ای و در برابر افراد دیگر به گونه دیگر.

تواضع وفروتنی در دین مسیحیت:_____________________

اهمیت فروتنی در آن است که این خصلت ریشه در ذات و شخصیت خود خدا دارد. مزمور ۱۱۳:‏۵-۶ بر این نکته تأکید می‌ورزد که خداوند با وجود جلال و تعالی خود با تواضع بر آفرینش خویش توجه دارد. خصلت فروتنی در سراسر عهدعتیق ستوده شده‌ است (امثال ۱۵:‏۳۳ و ۱۸:‏۱۲) و برکات الهی غالباً بر اشخاصی جاری می‌شود که از این خصیصه بهره برده‌اند (اعداد ۱۲:‏۳). از سوی دیگر، تکبر همواره در کلام خدا نکوهیده شده است، برای نمونه بلشصر (دانیال ۵:‏۲۲) از تجربۀ تکبرآمیز نبوکدنصر عبرت نگرفت و از این رو به‌علت غرور خود از سوی دانیال سرزنش شد.در واقع فروتنی یکی از ملاک‌های مهم قضاوت پادشاهان و دولت‌مردان در پیشگاه خداست.واژۀ فروتنی در زبان عبری ارتباط نزدیکی با مفهوم رنج و محنت دارد. مراد از رنج و محنت، سختی‌ها و مصائب است که ثمرۀ آنها روحیۀ متواضع و قلبی پذیرای خداست. انجیل متی ۲۳:‏۱۲ به‌روشنی نتایج فروتنی و غرور را آشکار می‌سازد. آری، آن هنگام که در برابر خدا خم شویم، او ما را سرافراز خواهد ساخت. پولس رسول نیز در رسالۀ فیلیپیان ۴:‏۱۲ از تجربۀ دشوارش سخن می‌گوید، اما او با پذیرش شرایط خود، مجال بروز و رشد خصلت فروتنی را در خود می‌دهد. به واقع پولس از نمونۀ فروتنانۀ خداوند خود مسیح تبعیت کرد (فیلیپیان ۲:‏۸)؛ خداوندی که امتیازات الهی خود را به‌کناری نهاد و خود را پیوسته فروتن می‌ساخت و به‌همین سبب به جلالی فوق از همۀ نام‌ها دست یافت.ذکر این نکته را ضروری می‌دانیم که متأسفانه فروتنی همچون خصایل دیگر الهی قابل جعل است. در واقع نمایش فروتنی و یا به‌عبارت دیگر فروتنی کاذب با مفهوم کتاب‌مقدسی آن تفاوت بنیادی دارد. فروتنی با خوار کردن خویش و همچنین خودآزاری نیز متفاوت است (کولسیان ۲:‏۱۸ و ۲۳). در ایام عهدجدید، در شهر کولسی معلمانی بسر می‌بردند که ریاضت بدنی (مرتاض‌گری) را با فروتنی یکی می‌دانستند، اما در عین حال خود را اشخاصی بسیار مهم و برجسته جلوه می‌دادند. پولس رسول چنین رویکردهایی را خلاف مفهوم واقعی فروتنی قلمداد می‌کند و در کولسیان ۳:‏۱۲ ایمانداران را تشویق به تواضعی اصیل می‌کند.

اقتباس از New Bible Dictionary

::::::::::::::::::::::::

بر چشم تو عالم از چه می آرایند

نگرای بِدان که عاقلان نگرایند

بسیار چو تو روند وبسیار آیند

بِریلی نصیب خویش کِت بِربایند *خیام

_ نگرای =میل نکن

:::::::::::::::::::::::::

معنای بیت: بهر هی خویش را ازجهان بگیر که عاقبت جان تورا میگیرند وخواهی مرد .به معنای فانی بودن دنیا واینکه انسان میبایست از دنیا بهره درست رندگانی را بگیرد .ف.شیدا

:::::::::::::::::::::::::

انسانهائی در دنیا فروتنی را یادگرفته اند وآموخته وبدان عمل میکند که همگان را به یک چشم مینگرند وفرقی بین خود ودیگران قائل نبوده ودیگر انسانها را در هرمقامی که هستند کوچکتر یا پائین تر ازخود نمی بینند ایشان , انسانهای بزرگ را نیز ارج نهاده وهرگز از بالا بدیگران نگاه نمیکنند درواقع میبایست از خود خویش گذشت تا در لباس فروتنی فرو رفته وراه تواضع را آموخت واز کبر وغرور بیجا وبی دلیل دوری جست همانگونه که در طی فرگرد نیز گفته شد انسان والا انسانی فروتن ومتواضع است چون دریائی عمیق وعظیمچون کوههای سربرافراشته اما خاموش وساکت وهرگز در حضور و وجود افرادی که اینگونه بزرگوارانه ایستاده اند اما خود را با تو بکسان میبینند هیچ احساسی جز احساس احترام نمیتوان داشت وآدمی در مقابل اینگونه افراد لزوم اینکه باین شخص احترام بگذارد را در خود احساس میکند.درواقع فروتن بودن از چشمه های فضیلت و دانشی سرچشمه میگیرد که در آن نهاد انسانی بسیار عمیق تر از جوشش چشمه ای ست که انسان درکمالات وخصلتهای زیبای این افراد مشاهده میکند واینگونه انسانها نه تنها در شرافت وپاکی ومهربانی دل زندگی میکنند بلکه هرگز از غم های انسانی غافل نبوده نه تنها در زندگی خود به مسائل زندگی خود میپردازند بلکه همیشه وهمواره دیدی وسیع بر زندگانی انسانها داشته ودنیا وبشریت را با نگاه محبت وعشق ودوستی مینگرند واز غم دیگران نیز اندوهگین میشوند وراضی به رنج کسی نیز در زندگی نیستند چرا که معرفت انسانی آنان بدانها آموخته است که انسان وجهان وطبیعت همه وهمه آفرینش خداوندی ست که برای سپاسگزاری ازاو نیز شده, میبایست بر افریده وخلقت او احترام گذاشته در جهت صلاح وبه سازی وبهزیستی جامعه وزندگانی کوشید تا درک ودانش اجتماعی نیز افزون گشته بیشتر شاهد وجود انسانهائی باشیم که درکمال انسانیت وفروتنی درخدمات دنیا هستند اینان براستی انسانهائی دوست داشتنی هستند که همواره زیبا بنظر آمده ومهر انان چهره ی آنها را نیز در صفای محبتی که دارند زیبا مینماید.

______ غروب غم ______

در غروب هزار اندیشه وخیال

اگر درب خانه ی مرا بانک زدی

تنهائیم را نخواهی دید ونه غروبین غمگینم را

مرا بسیار خندان دیده اند , میهمانان من!

اما غروب را چون غروب , دلگیرم

ونمیخواهم اینگونه ببینی مرا...

نگاه غمگین غروبینم را , تنها « آشنا»

اشکهای من است

که دلتنگی ام را آرام میدهد...

تو اما هرگز

نگاهم را غمگین نخواهی دید ...چون بگشایم

درب خانه را... بروی نگاه تو!

...لبخند من به پیشواز تو خواهد شتافت...انگاه که

گشوده گردد ,درب خانه ام, درغروب هنگام غم.

مرا همیشه شادان دیده اند, یاران من

مرا همیشه خندان دیده اند دوستان من

21/ مردادماه /1382

2003 جوئن - اسلو /نروژ____فرزانه شیدا__________

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤*

_ دریاها نماد فروتنی هستند . در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند . ارد بزرگ

*_ فروتنی زمانی هویدا می گردد که آدمی از کوهستان وجودش پایین آمده و یا در حال فرود آمدن است . ارد بزرگ

*_ فروتنی در برابر گردنکشان اشتباهی بزرگ است . چرا که این کار آنها را گستاختر و بی پرواتر می نماید . ارد بزرگ

*_ فروتنی و گذشت خویی مردان و زنان پاکدل است . ارد بزرگ

*_ فروتنی ما را خواستنی می کند و دوست داشتنی . ارد بزرگ

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

پایان فرگرد فروتنی

●_به قلم: فرزانه شیدا●_

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

بر چرخ فلک هیچ کسی *چیر * نشد

وز خوردن آدمی زمین سیر نشد

مغرور! بدانی که نخورده ست زتو

تعجیل مکن,هم بخورد , دیر نشد *خیام





برگرفته از :

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فروتنی* در دو بخش




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.